گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر خسروی
جلد سوم
[سوره الأعراف [ 7]: آیات 138 تا 141



اشاره
وَ جاوَزنا بِبَنِی إِسرائِیلَ البَحرَ فَأَتَوا عَلی قَومٍ یَعکُفُونَ عَلی أَصنامٍ لَهُم قالُوا یا مُوسَی اجعَل لَنا إِلهاً کَما لَهُم آلِهَۀٌ قالَ إِنَّکُم قَومٌ
تَجهَلُونَ [ 138 ] إِنَّ هؤُلاءِ مُتَبَّرٌ ما هُم فِیهِ وَ باطِلٌ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 139 ] قالَ أَ غَیرَ اللّهِ أَبغِیکُم إِلهاً وَ هُوَ فَضَّلَکُم عَلَی العالَمِینَ
140 ] وَ إِذ أَنجَیناکُم مِن آلِ فِرعَونَ یَسُومُونَکُم سُوءَ العَذابِ یُقَتِّلُونَ أَبناءَکُم وَ یَستَحیُونَ نِساءَکُم وَ فِی ذلِکُم بَلاءٌ مِن رَبِّکُم ]
جاز و جاوز و تجاوز- عبور داد و تعدّي کرد و انتقال از او یافت « وَ جاوَزنا » [ 536 [ صفحه 312 - عَظِیمٌ [ 141 ] -قرآن- 1
اي مدمّر و مهدّم. یعنی خراب « مُتَبَّرٌ » یقیمون عکف یعکف علی الشیء بر آن رو کرد و براي تعظیم او ملازم او شد « یَعکُفُونَ »
اطلب لکم یعنی « أَبغِیکُم » اي هالک و زائل لا دوام و لا بقاء له « وَ باطِلٌ » و معدوم شده تبر یتبر تبرا اي هلک و التبار الهلاك
اي یبغون لکم یعنی براي شما جستجو کنند و بطلبند و أصل سوم رفتن براي جستن « یَسُومُونَکُم » براي شما بطلبم و بخواهم
-194- 97 -قرآن- 183 - 13 -قرآن- 84 - یعنی امتحان و آزمایش از طرف پروردگارتان. -قرآن- 1 « بَلاءٌ مِن رَبِّکُم » چیزي است
542 [خداوند نعمی بیشمار ببنی اسرائیل انعام فرمود چه - 419 -قرآن- 519 - 354 -قرآن- 403 - 295 -قرآن- 342 - قرآن- 283
آنها را از دریاي قلزم عبور داد و از ستم فرعون و اشراف قومش نجات بخشید و دشمنان آنها را هلاك ساخت و آنها را وارث
اراضی و أموال و دیار آنها قرار داد و فرعون و قومش را بدریا غرق نمود و با همه اینها حقّ شکر و اطاعت را اداء نکردند بلکه
بکفر و نافرمانی مقابله نمودند و همواره شیمه و هنجار یهود از قدیم و جدید همین بوده است و خداوند براي تسلّی قلب پیمبر
گرامی خود صلّی اللّه علیه و آله اینکه آیات را نازل و کیفیّت حال آنانرا بیان میفرماید:] 138 - و ما بنی اسرائیل را از دریا
گذراندیم [یعنی بعنایت و رعایت پروردگار از دریا گذشتند که گوئی خدا بذاته با آنها بوده است] و چون بساحل رسیدند
مردمی را دیدند که در برابر بتها سر کرنش و تعظیم و پرستش فرود [ صفحه 313 ] میآورند. بنی اسرائیل هم بموسی علیه
السّلام گفتند همانطور که آنها را خدایانی است براي ما هم خدائی بر قرار کن که او را بپرستیم [و یا بوسیله او بخداي بزرگ
تقرّب بجوئیم و شفاعت بخواهیم] موسی علیه السّلام بپاسخ آنان گفت شما مردمانی نادان میباشید [و بآنچه از صفات تقدیس
و کمال براي خداي ذو الجلال واجب است جاهل هستید و بحقیقت توحید خالص و یکتا پرستی واقعی دانا نمیباشید زیرا
خداي سبحان حاجتی بشفیع یا میانجی ندارد بلکه او از رگ وریدتان بشما نزدیکتر است و بعلاوه شماها بحقیقت رسالت هم
پی نبردهاید و جهل دارید و إلّا چنین طلبی ناروا از من نمیکردید. 139 - اینکه جماعتی [را که میبینید مقیم و معتکف در برابر
بتها هستند] هر چه را دارند در معرض هلاك و دمار است [زیرا آنها نه سودي میبخشند و نه زیانی میرسانند بلکه پوچ و زایل
شدنی میباشند] و عمل آنها هم بیدوام و زوال پذیر است [و بقائی براي آن نیست و در دنیا و آخرت محکوم ببطلان است].
-140 [موسی اضافه کرده گفت اي قوم:] آیا من معبودي غیر از خداي یکتا براي شما طلب کنم و حال آنکه او شما را بر مردم
جهان زمانتان برتري داده [و اینهمه نعمات بشما انعام فرموده و از بدبختی بسعادت رسانیده] است [بسی عجب آور است].
-141 و یاد بیاورید وقتی را که شما را از قید فرعونیان نجات بخشیدیم [و آنان بودند که] براي شما بدترین شکنجه و عذاب را
طالب بودند پسرانتان را میکشتند و زنانتان را زنده میگذاشتند و در اینها که بر شما رسید [از صدمات و نقمات و گرفتاري و
[ نجات] آزمایش و امتحانی از جانب پروردگارتان بود که قدرش بسی عظیم است. [ صفحه 314
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 142 تا 145
اشاره
وَ واعَدنا مُوسی ثَلاثِینَ لَیلَۀً وَ أَتمَمناها بِعَشرٍ فَتَمَّ مِیقاتُ رَبِّهِ أَربَعِینَ لَیلَۀً وَ قالَ مُوسی لِأَخِیهِ هارُونَ اخلُفنِی فِی قَومِی وَ أَصلِح وَ لا
أَّرِنِی أَنظُر إِلَیکَ قالَ لَن تَرانِی وَ لکِنِ انظُر إِلَی الجَبَلِ
ِ
تَتَّبِع سَبِیلَ المُفسِدِینَ [ 142 ] وَ لَمّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ کَلَّمَهُ رَبُّهُ قالَ رَب
فَإِنِ استَقَرَّ مَکانَهُ فَسَوفَ تَرانِی فَلَمّا تَجَلّی رَبُّهُ لِلجَبَلِ جَعَلَهُ دَ  کا وَ خَرَّ مُوسی صَ عِقاً فَلَمّا أَفاقَ قالَ سُبحانَکَ تُبتُ إِلَیکَ وَ أَنَا أَوَّلُ
المُؤمِنِینَ [ 143 ] قالَ یا مُوسی إِنِّی اصطَفَیتُکَ عَلَی النّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِکَلامِی فَخُذ ما آتَیتُکَ وَ کُن مِنَ الشّاکِرِینَ [ 144 ] وَ کَتَبنا
[ شَّیءٍ فَخُذها بِقُوَّةٍ وَ أمُر قَومَکَ یَأخُذُوا بِأَحسَنِها سَأُرِیکُم دارَ الفاسِقِینَ [ 145
ِ
شَّیءٍ مَوعِظَۀً وَ تَفصِ یلًا لِکُل
ِ
لَهُ فِی الَألواحِ مِن کُل
وقت محدود شده براي عملی از أعمال مثل اوقات نماز و روزه و غیره و بر محلّ معیّنی هم که براي « مِیقاتُ » 895- -قرآن- 1
اي کن خلیفتی « اخلُفنِی فِی قَومِی » دیداري یا عملی قرار داده شده باشد اطلاق میگردد کما یقع علی الزمان یقع علی المکان
334 [ صفحه - 252 -قرآن- 315 - 11 -قرآن- 228 - انکشف و ظهر -قرآن- 1 « تَجَلّی رَبُّهُ » فیهم یعنی جانشین من در قوم من باش
اي مصعوقا یعنی « صَ عِقاً » اي مدکوکا مفّتتا یعنی پاره پاره و از هم پاشیده « دَ  کا » 315 ] نوره یعنی نور خدا ظاهر و تابش یافت
« بِقُوَّةٍ » اخترتک ترا اختیار کردم و برگزیدم « اصطَفَیتُکَ » بهوش آمد « أَفاقَ » اي سقط یعنی افتاد « خَرَّ » مغشیّا علیه از هوش رفته
278- 230 -قرآن- 267 - 205 -قرآن- 216 - 174 -قرآن- 196 - 118 -قرآن- 167 - 51 -قرآن- 109 - بعزیمۀ و نشاط. -قرآن- 43
تفسیر معانی-
اشاره
[مفسّران گفتهاند که چون خداوند فرعون را هلاك فرمود موسی علیه السّلام ببنی اسرائیل وعده داد براي آنها کتابی بیاورد از
جانب حق تعالی که در آن بیان آنچه باید بکنند و آنچه باید از آن کناره کنند شده باشد و پس از هلاك دشمنان موسی علیه
السّلام از پروردگار خود خواست که کتاب موعود را نازل فرماید لذا باو أمر شد که سی روز روزه بدارد و چون سی روز
باتمام رسید موسی را بوي دهان خود خوش نیامد و بمسواك پرداخت و لذا خداوند امر فرمود که ده روز دیگر روزه بدارد و
خدا را با زبان روزه ملاقات کند و اینکه چهل شبانه روزي است که در سوره بقره اجمالا و در اینجا مفصلتر ذکر شده است].
-142 [خداوند فرماید] ما موسی را [براي مکالمه و دادن الواحی که مشتمل بر اصول شریعت باشد] سی شبانه روز وعده
گرفتیم و آن سی شب را بده شب دیگر تمام کردیم و لذا مدّت معیّنه پروردگار [و وقتی که براي اینکه میعاد تخصیص یافته
بود] بچهل شب تمام گشت و موسی [موقع رفتن بوعده گاه] بهارون برادرش گفت تو در مدّت غیاب من جانشین من در قوم
من باش [و بر تو باد] که [خودت و عملت و حکمت و خواص نزدیک و أهل مشورتت را] اصلاح کنی و از زمره صالحین
باشی و [بر تو باد] که پیروي راهی را که تبهکاران میپیمایند نکنی [و رأي أهل فساد و ضلال را متابعت ننمائی و در غیبت من
باصلاح حال آنمردم همّت بگمار و دست تبهکاران را از آنها دور بدار و چون أکثرا اینکه قوم تغییر حال میدهند و چیزهاي
تازه بهواي خویش میطلبند تو راه حق را پیش بگیر و بدلخواه آنان توجه مدار] فرق بین میقات و وقت آنستکه وقت مقدار
زمانی است که براي هر چیزي مقدّر و معیّن گردیده است و میقات محلّی است که براي عملی از أعمال [ صفحه 316 ] تقدیر
[ و تعیین شده است مثل مواقیت حجّ که مواضعی است معیّن از براي احرام در آنها و در آن محلها شخص محرم میشود. [ 2
اینکه فرمود: [سی شب موسی را وعده گرفتیم و بده شب دیگر آن را کامل کردیم و مانند سوره بقره نفرمود چهل شب]
مفسرین براي آن چند وجه ذکر کردهاند: یکی آنکه عدّه آن ماه ذو القعده و دهه اول ذو الحجه بوده و اگر میفرمود چهل
شب معلوم نبود که ابتداي آن اوّل ماه و أیّام پشت سر هم میباشد و معین نبود که یک ماه بتمامه و ده روز از ماه بعد است و
اکثر مفسّرین بر اینکه قولند. وجه دیگر اینکه خداي سبحان موسی را وعده گرفت که سی روز روزه بگیرد و بعبادت تقرّب
جوید و سپس بده روز دیگر آنرا کامل ساخت تا وقت مناجات و گفتگوي با پروردگار برسد و گفتهاند که توراة در اینکه ده
روز نازل گشت و از اینجهت آن را جداگانه ذکر فرموده. سه دیگر موسی بقومش گفت که من سی شبانه روز از شما غیبت
میکنم که دوري بر آنها گران نیاید سپس ده شب بر آن مزید گشت. [ 3] با اینکه قبلا فرموده بود: وعده سی شب بود و بده
شب تکمیل کردیم دوباره چرا فرمود میقات بچهل شب تکمیل شد! گفتهاند براي اینکه توهّم نشود ده شب جز و سی شب
بوده یعنی سی شب را بده شب دیگر کامل کردیم بلکه معلوم شود چهل شب با ده شب بعدي تکمیل شده است. [ 4] با آنکه
هرون هم مرسل و شریک در امر نبوت با موسی علیه السّلام بود بچه جهت او را خلیفه و نایب مناب خود در قومش قرار داد!
علّت اینکه بوده است که موسی بر هرون و بر امّت هر دو امامت و ریاست داشت و بر هرون جایز نبود و نمیتوانست بموسی
چنین کلامی بگوید و او را جانشین خود بخواند و همین دلیل است که امامت منفصل از نبوت است و داخل در آن نیست و
هر دو أمر در تمام أنبیاء جمع نیست بلکه در بعضی مانند موسی جمع میشود زیرا اگر قیام بامر امامت امّت از اینکه [ صفحه
317 ] جهت که پیمبر است مجاز بود خلیفه قرار دادن موسی او را در موقع رفتن بمیقات ضرورت نداشت و احتیاجی بآن نبود.
5] از رسول ] 105- و آیه مبارکه 124 در سوره بقره [قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ إِماماً قالَ وَ مِن ذُرِّیَّتِی ... مؤیّد آنست]. -قرآن- 36
خدا صلّی اللّه علیه و آله مروي است که فرمود: من أخلص للّه أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمۀ من قلبه علی لسانه- هر
کس خود را از هر جهت چهل روز براي خدا خالص گرداند [یعنی در تمام رفتار و کردار و گفتار نظري جز رضاي خدا
نداشته باشد و عملش ویژه براي رضاي او باشد و جهد کند که گناهی در اینمدت از او ناشی نشود بالطبع محاسن و صفات
حمیده ملکه او میشود و] چشمههاي حکمت [یعنی درك حقایق] از قلبش بر زبانش جاري میگردد. [که اي صوفی شراب
آنگه شود صاف || که در شیشه بماند اربعینی] 143 - و چون موسی بوعدهگاه ما آمد [ یا زمانی که ما او را براي گفتگو
خواسته بودیم بیامد] و پروردگارش [بدون واسطه سفیر یا وحی] با او سخن گفت موسی عرضه داشت اي پروردگار من خود
را بمن بنمایان تا بتو نظر کنم و ترا ببینم خداوند فرمود: تو هرگز و إلی الابد مرا نخواهی دید و لکن بکوه نظر کن اگر کوه
بجاي خود ماند و در مکان خود قرار گرفت مرا خواهی دید [زیرا با تجلّی نور حق بکوه کوهی بجا نمیماند و لذا دیدار خود
را تعلیق بمحال فرمود] بنابرین چون پروردگار او نور خود را بر کوه ظاهر و جلوهگر ساخت کوه را از هم بپاشید و منهدم نمود
و موسی هم مغشیّا علیه و مدهوش بیفتاد و چون بهوش آمد و افاقه یافت عرضه داشت: منزّهی تو [اي خداي من از اینکه کسی
رؤیت ترا بطلبد و منزهی از اینکه مرا بعمل نادانهائیکه رؤیت ترا از من خواستند مأخوذ نمائی] من بدرگاه تو باز گشته توبه
کارم [و از اینکه بدون إذن تو مسئلتی نمودم پشیمان و تائبم] و من نخستین کسی هستم از زمره مؤمنان و تصدیق کنندگان [به
اینکه که تو دیدنی نیستی و رؤیت تو محال است و از خلایق کسی ترا نتواند دید]. [ صفحه 318 ] - مفسّرین را در اینباب که
موسی علیه السّلام با علم به اینکه که ذات مقدّس باریتعالی را با حواس ظاهري ادراك نتوان کرد تقاضاي رؤیت چه صورت
داشته است گفتارهائیست و قولی که جمهور بر آنند و از همه أقوال اقوي است آنستکه او در خواست رؤیت را براي شخص
خویش ننمود و فقط آنرا براي قوم خویش خواسته و خواسته است که محال بودن آن بر آنها مسلّم شود زیرا آنها گفتند: [لن
لمّا » : نؤمن لک حتّی نري اللّه جهرة یعنی هرگز بتو ایمان نمیآوریم تا خدا را آشکار نبینیم] و براي همین مسئلت هم بود که
یعنی چون لرزه آنها را فرا گرفت عرض کرد آیا تو ما را بکردار بیخردان ما « أخذتهم الرجفۀ قال أَ تُهلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا
144 - [سپس مولی خواست خاطر موسی علیه السّلام را 650- هلاك میفرمائی! و اینکار را بسفهاء قوم نسبت داد. -قرآن- 606
خوش سازد و مکانت او را ظاهر فرماید] فرمود اي موسی، من ترا بوسیله رسالت و نبوّت خودم بر مردمی [که با تو هستند]
برگزیدم و ترا بسخن و گفتگوي خودم [بدون پیام و بطور مستقیم] مخصوص گردانیدم بنابرین آنچه را بتو دادم [یعنی توراة و
الواح عشره] بگیر [و بآنچه بتو امر کردهام تمسّک بجوي] و از جمله شکر گذاران باش [و آنچه را که سزاوار تو نیست مطلب و
بآنچه دادهاند قانع باش]. 145 - و ما در الواح عشره [توراة] آنچه را مورد احتیاج در امور دینی مردم است [از مواعظ و اوامر و
نواهی و حلال و حرام و ثواب و عقاب و عبر و اخبار] از هر چیز براي او نوشتیم و براي هر چیز از أحکام شریعت تفصیل دادیم
[و باو گفتیم] آنرا با جدّ و اجتهاد و قوت قلب و نشاط بگیر و بقوم خود امر کن که بتعلیمات آن نیکو عمل کنند [ یا چون
براي هر عملی مراتب و درجاتی است به نیکوتر و بهتر آن عمل نمایند مثلا در أحکام شریعت عفو و قصاص و صبر و انتصار
... است آنها عفو و صبر را اختیار کنند [وَ اتَّبِعُوا أَحسَنَ ما أُنزِلَ إِلَیکُم] عنقریب است که منزلگاه فاسقان را بشما ارائه خواهیم
داد [یعنی فرجام کسانیرا که از فرمان من خارج شدهاند خواهید دید یا آنکه عنقریب خانها و منازل فرعونیان [یعنی مصر] -
86 [ صفحه 319 ] و عمالقه [یعنی شام] را بشما ارائه خواهیم داد. آیه مبارکه اشاره دارد به اینکه که بر متدیّنین و - قرآن- 40
صاحبان شرایع واجب است که دین خود را با جدّ و نشاط محفوظ دارند و اجراي أحکام آنرا فرض عین شمارند و پیروي
بهترین راه و با فضیلتترین طریق أحکام الهی کنند و بدانند هر امّتی مادام که متمسّک بدین خود باشد و در اجراي أحکام
آن مراعات عدالت نماید گرامی و محترم و غالب و سرفراز است و چنانکه از دین خود خارج گشت و رعایت أحکام را
بدست فراموشی سپرد و بیاعتناي بنوامیس إلهی گردید ذلیل و منکوب و مغلوب و خوار سایر امم و ملل خواهد بود- بقوم
بنی اسرائیل نظر کنید و از مآل و فرجام آنها عبرت گیرید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 146 تا 147
اشاره
وَّ إِن یَرَوا کُلَّ آیَۀٍ لا یُؤمِنُوا بِها وَ إِن یَرَوا سَبِیلَ الرُّشدِ لا یَتَّخِذُوهُ سَبِیلًا
ِ
سَأَصرِفُ عَن آیاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الَأرضِ بِغَیرِ الحَق
یَّتَّخِ ذُوهُ سَبِیلاً ذلِکَ بِأَنَّهُم کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا وَ کانُوا عَنها غافِلِینَ [ 146 ] وَ الَّذِینَ کَ ذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ الآخِرَةِ
ِ
وَ إِن یَرَوا سَبِیلَ الغَی
تکبّر خود را بزرگ شمردن و غیر خود را « یَتَکَ بَّرُونَ » 439- حَبِطَت أَعمالُهُم هَل یُجزَونَ إِلاّ ما کانُوا یَعمَلُونَ [ 147 ] -قرآن- 1
کوچک دانستن و کبر بمعناي انکار حق و تسلیم نشدن و فروتنی نکردن بآن است و غالبا اینکه مستلزم حقیر شمردن مردم
اي بطلت و هدرت - « حَبِطَت » رُشد و رَشد و رشاد بمعنی صلاح و استقامت است و ضد آن غیّ و فساد میباشد « الرُّشدِ » میباشد
297 [ صفحه 320 ] یعنی باطل شد و هدر گشت. - 208 -قرآن- 287 - 18 -قرآن- 198 - قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-146 آنانکه در روي زمین از فرمانبري من و از پیروي پیمبران من بناحق تکبّر میکنند و خود را بزرگ میشمارند و بر غیر خود
برتري قائلند دلهاي آنانرا از ایمان بآیات و حججی که دلیل بر عظمت من و هدایت و نوري که در شرع من است بزودي
منصرف خواهم ساخت [و آنها را از فهم ادلّه و براهین باز خواهم داشت و ایشان را بر حالت عنادشان واگذار کرده و توفیق و
لطف خود را از آنها منع خواهم نمود] از صفات اینکه جماعت متکبّران و سرکشان آنستکه هر آیت و علامتی که دلالت بر
حق و تثبیت آن کند بآن آیت ایمان نمیآورند و آنان اگر راه هدایت و رشادي بنگرند [از آن متنفّراند] و آنرا طریق سلوك
قرار نمیدهند و اگر طریق ضلالت و فسادي ببینند بشتاب بسوي آن میروند و آن را راه روش و سلوك خود قرار میدهند. اینکه
[طریقه سلوك و رفتار زشت] بدانجهت است که آیات ما را تکذیب کردهاند و [در آنها تفکّري ننمودند و بآنها متعظ نشده و
پندي نگرفته] از آنها غافل ماندهاند. 147 - و کسانیکه آیات ما را تکذیب کرده و دیدار دنیاي دیگر [و قیامت و بعث و حشر و
نشور] را منکر شدهاند [اگر هم أعمال نیکی از آنها ناشی شود چون بخلاف تعلیمات ماست سودي ندارد و] اعمالشان باطل و
کردههاشان بهدر خواهد رفت [زیرا آنها پیروي نفس و شیاطین خود را کرده و امر خدا را پشت سر انداختهاند] آیا آنها بغیر از
آنچه کردهاند جزاي اعمال خود را میبینند! [و آیا سواي آنچه کِشتهاند میدروند!]. - کبر و تکبّر مرضی است نفسانی و
خطرناك که منشأ آن نقص در عقل و فهم بیخردان است و چنان است که تکبّر صاحب خود یعنی متکبّر را در صندوق
محکمی مینهد که أبدا نه نوري بآن میرسد و نه خیري بآن وارد میگردد زیرا او در نزد خویش فقط خود را بزرگ میداند و
نیازمند بچیزي نمیشمارد و معنی [صرف از آیات] در آیه مبارکه همین است که خداوند بر دلهاي اشخاص متکبّر [ صفحه
321 ] مهر میزند و آنها را از تفکّر در آیات و فهم آنها باز میدارد. و در آیه مبارکه اشاره بمذمّت و نکوهش تکبّر است که از
بزرگترین صفات ذمیمه و حاجب بشر است و اینکه صفت زشت است که آدمی را از درگاه باري عزّ اسمه دور میسازد، و
اینکه صفت است که بر انانیّت میافزاید و از ادراك حقایق باز میدارد و تکبّر بود که موجب طرد و رجم إبلیس شد و او را از
مقام قرب دور نمود. پس عاقل راست که نفس خویش را از آلایش کبر و منیّت پاك و پاکیزه کند و لوحه دل را از خود
پرستی مبرّي و منزّه نماید و در طریق حق راه فروتنی و خضوع پیش گیرد و عمل خود را خالص کرده طریق خشوع بپیماید تا
از برکت آثار آن خود و اعقابش بهرهمند و کامیاب گردند و اللّه هو المعین. [ملّا در مثنوي چه نیکو گوید]. اینکه تکبّر زهر
قاتل دان که هست || ار میپر زهر شد آن گیج مست چون میپر زهر نوشد مدبري || از طرب یکدم بجنباند سري بعد یکدم
زهر بر جانش زند || زهر در جانش کند داد و ستد گر نداري زهریش را اعتقاد || گو چه زهر آمد نگر در قوم عاد نردبان
خلق اینکه ما و منی است || عاقبت زین نردبان افتادگی است هر که بالاتر رود ابلهتر است || کاستخوان او بتر خواهد
شکست اینکه فروع است و اصولش آن بود || که ترفّع شرکت یزدان بود چون نمرديّ و نگشتی زنده زو || یاغیی باشی
[ بشرکت ملک جو چون بدو زنده شدي آن خود وي است || وحدت محض است آن شرکت کی است [ صفحه 322
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 148 تا 149
اشاره
وَ اتَّخَ ذَ قَومُ مُوسی مِن بَعدِهِ مِن حُلِیِّهِم عِجلًا جَسَداً لَهُ خُوارٌ أَ لَم یَرَوا أَنَّهُ لا یُکَلِّمُهُم وَ لا یَهدِیهِم سَبِیلًا اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمِینَ
- 148 ] وَ لَمّا سُقِطَ فِی أَیدِیهِم وَ رَأَوا أَنَّهُم قَد ضَ لُّوا قالُوا لَئِن لَم یَرحَمنا رَبُّنا وَ یَغفِر لَنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الخاسِرِینَ [ 149 ] -قرآن- 1 ]
صداي گاو خار « خُوارٌ » گوساله « عجل » جمع حُلی آنچه براي حلیه یعنی زیور آلات از طلا و نقره بکار رود « حُلِیِّهِم » 345
162- 112 -قرآن- 138 - 14 -قرآن- 104 - از کنایات است یعنی بسختی پشیمان شدند. -قرآن- 1 « سُقِطَ فِی أَیدِیهِم » یخور خوارا
تفسیر معانی-
اشاره
[مرض تقلید چنانکه در فرد مسري است من حیث لا یشعر و بنحو ناآگاه در جامعه و ملّتی هم سرایت میکند و بنی اسرائیل هم
که مدّت زمانی دراز با مصریان زندگانی کرده بودند و مصریها هم پرستش اصنام مجسمه و خورشید و غیره، کارشان بود. لذا
بنی اسرائیل هم هر وقت فرصتی کوتاه پیدا میکردند برقی بعادت قدیمی برگشته و طالب خداي مجسم میشدند چنانکه روزي
- از موسی علیه السّلام چنانکه گذشت تقاضاي جعل إله کردند و اینک هم که موسی علیه السّلام بمناجات رفته است]. 148
قوم موسی بعد از رفتن او بمناجات و میعادگاه [باغواي سامري] از طلاهاي زینت و زیور خودشان [که از قبطیان امانت و عاریه
گرفته و پس از غرق آنها نزدشان مانده بود] مجسمه و هیکلی از گوساله ساختند که بلا روح بود [و با تعبیهاي که سامري در
درون آن کرده بود] بانگی از آن [شبیه بصداي گاو] بر میآمد، آیا آن جماعت ندیده بودند که اینکه خداي مصنوعی نطقی
ندارد و با آنها سخنی [ صفحه 323 ] نمیگوید و بآنها راه خیري نشان نمیدهد که آنراه را پیش گیرند! [سود و زیانی یا خیر و
شرّي بر اینکه جسد طلائی مترتّب نیست و تنها صداي گاو کردن که مثمر ثمري نیست] [بدون دلیل و برهان بلکه از روي
جهل و تقلید] او را بخدائی گرفتند و به اینکه کار ظلمی مرتکب شدند و در زمره ستمکاران بنفس در آمدند. 149 - [و پس از
مراجعت موسی چون حقیقت بر آنها روشن شد] و بشدت از کرده خود نادم و پشیمان شدند و دچار حسرت گشته دیدند که
حقّا گمراه شدهاند [و از راه صواب و طریق حق بپرستش گوساله خارج گشتهاند] گفتند اگر پروردگار ما [بقبول توبه ما] بما
رحم نکند و ما را [از اینکه گناه بزرگ گوسالهپرستی] نیامرزد البته از زمره زیانکاران خواهیم بود [و استحقاق عذاب خواهیم
داشت]. در لطایف قشیري مذکور است که چه بسیار فاصله است میان امّتی که مصنوع خود را پرستند و امّتی که عبادت صانع
خود کنند. [آنرا که تو ساختی نسازد کارت || سازنده تست در دو عالم یارت]
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 150 تا 151
اشاره
وَ لَمّا رَجَعَ مُوسی إِلی قَومِهِ غَضبانَ أَسِفاً قالَ بِئسَ ما خَلَفتُمُونِی مِن بَعدِي أَ عَجِلتُم أَمرَ رَبِّکُم وَ أَلقَی الَألواحَ وَ أَخَذَ بِرَأسِ أَخِیهِ
یَجُرُّهُ إِلَیهِ قالَ ابنَ أُمَّ إِنَّ القَومَ استَضعَفُونِی وَ کادُوا یَقتُلُونَنِی فَلا تُشمِت بِیَ الَأعداءَ وَ لا تَجعَلنِی مَعَ القَومِ الظّالِمِینَ [ 150 ] قالَ
اسف غضب « أَسِفاً » [ 455 [ صفحه 324 - اّغفِر لِی وَ لِأَخِی وَ أَدخِلنا فِی رَحمَتِکَ وَ أَنتَ أَرحَمُ الرّاحِمِینَ [ 151 ] -قرآن- 1
ِ
رَب
اصل آن قال « قالَ ابنَ أُمَّ » یعنی آنرا ناتمام و ناقص گذاردید « أَ عَجِلتُم » شدید یا حزن است و اسف شدید هم هم غضب است
148- 91 -قرآن- 128 - 10 -قرآن- 77 - یا إبن امّی است یعنی گفت اي پسر مادرم. -قرآن- 1
تفسیر معانی:
اشاره
-150 و چون موسی [بعد از غیاب خود و رفتن بطور براي مناجات] با حالت غضبناك و اندوهگین بسوي قوم خویش برگشت
بآنمردم گفت: در غیبت من مرتکب عمل بدي شدید [پیروي سامري کردید و گوساله پرست گشتید آیا در برابر امر
پروردگارتان عجله کردید و پرستش خداي خود را ناقص گذارده بگوساله پرستی گرائیدید! [اینکه بگفت و] لوحهاي توراة را
که بدست داشت بینداخت و گریبان برادرش و موي سرش را گرفته و هارون را بسوي خود کشید [بگمان اینکه در خلافت
خود قصور کرده گفت یا هارُونُ ما مَنَعَکَ إِذ رَأَیتَهُم ضَ لُّوا أَلّا تَتَّبِعَنِ أَ فَعَ َ ص یتَ أَمرِي یعنی زمانی که دیدي آنها گمراه شدند
چه چیز ترا باز داشت از اینکه متابعت من کنی آیا بخلاف امر من رفتار کردي!] هارون گفت اي پسر مادرم [و براي آنکه
جلب عطوفت موسی را کند او را بنام مادر خواند] اینکه مردم مرا ناتوان کردند [و بگفتهام گوش ندادند و در برابر اعتراضاتم]
نزدیک بود مرا بکشند. لذا اینک تو مرا دشمن شاد مکن و مرا مورد شماتت دشمنان قرار مده و در شمار ستمکاران و یکی از
151 - [موسی چون از گفتار هارون 610- گوساله پرستان مشمار [و در غضب و مؤاخذه در ردیف آنها میاور]. -قرآن- 521
باخبر شد و کیفیت حال آنقوم و رفتار آنها با هارون بر او آشکار گشت بدرگاه حق تعالی رو کرده] گفت پروردگارا [در
گفتار و کردار درشت و خشنی که از من نسبت ببرادرم ناشی گشت] مرا بیامرز [و در کردار برادرم هارون در خلافت من و
مؤاخذهاي که حین گمراهی قوم باید از آنها کرده باشد اگر قصوري بوده است] برادرم را بیامرز و ما را در رحمت واسعه خود
داخل فرما چه تو از همه مهربانان مهربانتر میباشی. - آیه مبارکه صراحت دارد به اینکه که هارون از گوسالهپرستی بريء و
بیزار بوده است و در موعظه آن قوم قصوري نکرده است و حال آنکه در توراة [ صفحه 325 ] خلاف اینکه میباشد زیرا
أَ عَجِلتُم » میگوید هارون کسی است که گوساله را براي آنها ساخت و معبود آنها قرار داد؟؟ زمخشري در کشّاف گوید معناي
میباشد بنابر اینکه سی شبانه روز تمام شد و میعاد بپایان رسید و انتظار وعده موسی تمام « أعجلتم من أمر ربّکم » « أَمرَ رَبِّکُم
گشت و موسی علیه السّلام بآنها گوید: شما گمان کردید با تمام سی شبانه روز میعاد بآخر رسیده و من دیگر برنمیگردم و نزد
خود پنداشتید که مردهام و عقاید خود را تغییر دادید چنانکه سایر امم هم پس از مرگ پیمبرانشان تغییر عقیده میدهند. [پایان
62 [بلی بعد از رحلت رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله هم جز معدودي بعقیده پاك و ثابت - گفته زمخشري]. -قرآن- 32
نماندند و بقول سلمان محمّدي- رض- کردند آنچه کردند ... و مصداق بئسما خلفتمونی من بعدي وقوع یافت. ح. خسروي].
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 152 تا 153
اشاره
إِنَّ الَّذِینَ اتَّخَذُوا العِجلَ سَیَنالُهُم غَضَبٌ مِن رَبِّهِم وَ ذِلَّۀٌ فِی الحَیاةِ الدُّنیا وَ کَذلِکَ نَجزِي المُفتَرِینَ [ 152 ] وَ الَّذِینَ عَمِلُوا السَّیِّئاتِ
مراد امري است که بآنها شد تا تیغ بر « غَضَبٌ » 276- ثُمَّ تابُوا مِن بَعدِها وَ آمَنُوا إِنَّ رَبَّکَ مِن بَعدِها لَغَفُورٌ رَحِیمٌ [ 153 ] -قرآن- 1
-10- مقصود خروج آنان از دیار خودشان و سرشکستگی در بین خلایق. -قرآن- 1 « وَ ذِلَّۀٌ » خود بگذارند و یکدیگر را بکشند
103- قرآن- 91
تفسیر معانی:
اشاره
-152 آنانکه [پس از غیبت پیمبرشان موسی علیه السّلام] گوساله [ صفحه 326 ] را بخدائی برگزیدند [یعنی سامري و پیروانش
از بنی اسرائیل] قریبا دچار خشم شدیدي از جانب پروردگارشان خواهند شد و گرفتار خواري و ذلّتی در زندگی دنیا خواهند
گردید. و مانند همین عقوبتی که بنی اسرائیل را دچار آن کردیم ما جزاي مفتریان ستمکار را خواهیم داد. [أمّا غضب خدائی
که بنی اسرائیل را فرا گرفت توبه آنها قبول نشد مگر اینکه یکدیگر را کشتند [فَتُوبُوا إِلی بارِئِکُم فَاقتُلُوا أَنفُسَکُم] اینکه جزاي
دنیاي آنها بود و امّا غضب آخرت را جز او کسی نمیداند- و ذلّتی که در دنیا بآنها رو کرد خروجشان از اوطان و غرق بودن
در حبّ دنیا و بیزاري مردم دنیا از آنهاست زیرا طایفه یهود بسبب مادّي بودن و علقهاي که فقط بسیم و زر و مال دنیا دارند در
نزد تمام ملل مطرود و منفوراند و اینکه نفرت عمومی بتمام معنی همان ذلّتی است که خداوند وعید آنان قرار داده و پیشرفت
صوري در بعض مواقع نباید اسباب غرور و فریب شود و باید یقین کرد که وعده خدائی تخلّفپذیر نیست [ضُرِبَت عَلَیهِمُ الذِّلَّۀُ
153 - و کسانیکه أعمال بدي بجاي آوردند و مرتکب 762- 156 -قرآن- 683 - وَ المَسکَنَۀُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ]. -قرآن- 105
گناهان شدند و پس از آن از کردههاي بد پشیمان گشتند و بسوي خداي خود برگشتند و تائب شدند و ایمان آوردند [و
بأعمال صالحه که از مقتضیات ایمان کامل است پرداختند و خود را خالص و صالح ساختند] البته پروردگار تو هم [ یا محمّد
صلّی اللّه علیه و آله] بعد از توبه آنها و مؤمن گشتن آنها آمرزنده مهربانی است [گناهان را میبخشد و بر توبه کنندگان ترحّم
[ میفرماید]. [ صفحه 327
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 154
اشاره
وَ فِی » 140- وَ لَمّا سَ کَتَ عَن مُوسَی الغَضَبُ أَخَذَ الَألواحَ وَ فِی نُسخَتِها هُديً وَ رَحمَۀٌ لِلَّذِینَ هُم لِرَبِّهِم یَرهَبُونَ [ 154 ] -قرآن- 1
یخافون یعنی میترسند، الرّهبۀ « یَرهَبُونَ » 20 کفعله یعنی مفعول کالخطبه - اي و فیما نسخ و کتب فیها- النسخۀ: -قرآن- 1 « نُسخَتِها
43- خوف شدید. -قرآن- 30
تفسیر معانی:
اشاره
-154 و چون خشم موسی فرو نشست و آرامش یافت لوحهاي توراة را [که بزمین افکنده بود] و در آن هدایت و رهنمائی
براي هر گمگشته و حیران و مهربانی و رحمت براي هر بزهکار و گنهکار نسخ و کتابت شده بود و براي کسانیکه از
پروردگار خودشان ترسان و بیمناکند آیات رحمتی بود، برگرفت و از زمین برداشت. - توبه بمعنی رجوع و بازگشت است
چون بنده بآن توصیف شود مقصود بازگشت از گناه است و چون حضرت باریتعالی بآن وصف گردد مراد بازگشت از عذاب
بمغفرت است. توبه بر دو نوع است: توبه ظاهر و توبه باطن- توبه ظاهر توبه از گناهان ظاهري است که آنها مخالفتهاي ظواهر
شرع است و توبه آن ترك مخالفت و استعمال جوارح در طاعت است- و توبه باطن یکی توبه قلب از گناهان باطن است و آن
غفلت از یاد خداست تا حدّي برسد که اگر زبانش صامت و ساکت است قلبش بذکر حق مشغول باشد. [ 2] توبه نفس است
که قطع علایق دنیوي و قناعت بکم و عفّت نفس میباشد. [ 3] توبه عقل است و آن تفکّر در بواطن آیات حق جلّ جلاله و آثار
4] توبه روح است و آن تحلّی و آراسته شدن بمعارف الهیّه است. [ 5] توبه سرّ است و ] [ مصنوعات الهی است. [ صفحه 328
آن توجّه بحقّ پس از اعراض از دنیا و عقبی و صرف نظر از خلق است. گر سیه کردي تو نامه عمر خویش || توبه کن ز آنها
که کردستی تو پیش عمر اگر بگذشت بیخش اینکه دم است || آب توبهاش ده اگر او بینم است چون برآرند از پشیمانی
انین || عرش لرزد از انین المذنبین و عبد چون از کردار بد برگردد و عمل خود را شایسته و نیکو گرداند خداوند تعالی شانه
نیز نعمی که از او فوت شده باو بازگرداند- بنابرین میسزد که مؤمن بتوبه شتاب کند و بکردار نیک بگراید زیرا خداوند
277 أبی ذرّ - فرماید: [إِنَّ الحَسَ ناتِ یُذهِبنَ السَّیِّئاتِ] کارهاي نیک کارهاي بد را محو کرده و از بین میبرند. -قرآن- 233
غفاري رضوان اللّه علیه از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله روایت کرده است که بآنحضرت عرضه داشتم: یا رسول اللّه علّمنی
عملا یقرّبنی إلی الجنّۀ و یباعدنی من النّار قال: إذا عملت سیّئۀ فاعمل بجنبها حسنۀ فانها عشر أمثالها. قال اللّه تعالی مَن جاءَ
338 یعنی اي رسول خدا مرا عملی بیاموز که ببهشت نزدیک و از آتش دور سازد - بِالحَسَ نَۀِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها. -قرآن- 292
فرمود: هرگاه کردار بد و گناهی از تو ناشی شد پهلوي آن عمل نیک و صوابی بجاي آور تا ده برابر مانند آن ثواب یابی.
خداي تعالی فرموده است هر کس عمل نیکی کند ده مقابل آن ثواب براي اوست. عرض کردم: یا رسول اللّه لا إله إلّا اللّه من
الحسنات! قال: هی أحسن الحسنات اي رسول خدا آیا ذکر کلمه طیبه لا إله إلّا اللّه از أعمال نیک است! فرمود آن از بهترین
أعمال نیک است [کار نیکوتر بدان جز ذکر نیست]. - در آیه مبارکه 154 جمله [هُديً وَ رَحمَۀٌ لِلَّذِینَ هُم لِرَبِّهِم یَرهَبُونَ]
اشارهایست به اینکه که أهل رهبت و خشیت و بیمداران از عذاب الهی را مقامی است که آنان بهدایت و رحمت حق
92 [ صفحه 329 ] بصفات حق سبحانه و تعالی است و علامت - اختصاص یافتهاند و رهبت و خشیت منشأش علم -قرآن- 32
ترس از خداي تعالی ترك دنیا و خلق و محاربه با نفس و شیطان است و گفتهاند [رهبوت خیر من رحموت] براي اینکه تخلیه
قبل از تحلیه است و از ترهیبات حکایتی است که از یحیی بن زکریّا علیهما السّلام شده است که شبی از نان جو سیر شد و
اي یحیی آیا خانه بهتر از خانه من یافتی یا همسایگی بهتر از همسایگی من پیدا » : بخواب رفت، در آن شب باو وحی شد
نمودي! بعزّت و جلالم سوگند اگر مختصر اطلاعی بفردوس مییافتی از اشتیاق بدنت آب میشد و جان از تنت بیرون میگشت و
اگر مختصر اطّلاعی بر آتش دوزخ حاصل مینمودي پس از اشک چرك و خون میگریستی و پس از پارچه منسوخ آهن
و حسن بصري گوید: چون سگ را بزنند و طرد کنند و بر او جفا نمایند بمحض اینکه لقمه نانی نزدش بیفکنند .« میپوشیدي
برمیگردد و بر آنچه بر او گذشته و بر او وارد گشته کینه بدل نمیگیرد و اینکه از علامت خائفین و خاشعین است و سزاوار
است که هر مؤمنی داراي چنین صفتی باشد. حافظ گوید: [وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم || که در طریقت ما
زیرا « من لم یخف اللّه حف منه. یعنی از هر کس که از خدا نترسد از او بترس » : کافري است رنجیدن] و در حدیث آمده است
نترسیدن از خداي تعالی صاحبش را در هر مکروه و محذوري میافکند. [در مثنوي معنوي گوید:] لا تخافوا هست نزل خائفان
|| هست در خور از براي خائف آن هر که ترسد مرد را ایمن کنند || مر دل ترسنده را ساکن کنند آنکه خوفش نیست چون
[ گوئی مترس || درس چدهی نیست او محتاج درس [ صفحه 330
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 155 تا 156
اشاره
لَّو شِئتَ أَهلَکتَهُم مِن قَبلُ وَ إِیّايَ أَ تُهلِکُنا بِما فَعَلَ
ِ
وَ اختارَ مُوسی قَومَهُ سَبعِینَ رَجُلاً لِمِیقاتِنا فَلَمّا أَخَ ذَتهُمُ الرَّجفَۀُ قالَ رَب
السُّفَهاءُ مِنّا إِن هِیَ إِلاّ فِتنَتُکَ تُضِ لُّ بِها مَن تَشاءُ وَ تَهدِي مَن تَشاءُ أَنتَ وَلِیُّنا فَاغفِر لَنا وَ ارحَمنا وَ أَنتَ خَیرُ الغافِرِینَ [ 155 ] وَ
اکتُب لَنا فِی هذِهِ الدُّنیا حَسَ نَۀً وَ فِی الآخِرَةِ إِنّا هُدنا إِلَیکَ قالَ عَذابِی أُصِ یبُ بِهِ مَن أَشاءُ وَ رَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ فَسَأَکتُبُها
الاختیار ارادة ما هو خیر یعنی خوبتر را « وَ اختارَ » 615- لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ وَ یُؤتُونَ الزَّکاةَ وَ الَّذِینَ هُم بِآیاتِنا یُؤمِنُونَ [ 156 ] -قرآن- 1
خواستن و برگزیدن، گویند: خیره بین امرین فاختار أحدهما یعنی بین دو امر او را مختار کرد او یکی از آنها را برگزید و
جمع سفیه یعنی کم خردان و « السُّفَهاءُ » صاعقهاي که موجب لرزش دل و بدنها شود « الرَّجفَۀُ » اختیار و ایثار بیک معنی هستند
اي ناصرنا و مولانا یعنی یاور « وَلِیُّنا » اي امتحانک یعنی آزمایش تست و بمعنی کشف و اختبار نیز هست « فِتنَتُکَ » سبک مغزان
اي انّا رجعنا و تبنا یعنی ما « إِنّا هُدنا » مراد صحّت و عافیت و بینیازي از مردم و مستقل زیستن است « حَسَنَۀً » ما و آقاي ما هستی
239 -قرآن- - 12 -قرآن- 227 - برگشتیم و توبه کردیم هاد یهود هودا: رجع و یهود بدین جهت یهود نامیده شدهاند. -قرآن- 1
573- 494 -قرآن- 560 - 429 -قرآن- 484 - 352 -قرآن- 418 - -296-283 قرآن- 340
تفسیر معانی-
اشاره
[مفسّران گفتهاند که خداي تعالی بموسی علیه السّلام وحی فرمود [ صفحه 331 ] که هفتاد نفر از بنی اسرائیل برگزیند و با خود
بمیقات برد ولی در اینکه موضوع اختلاف دارند که آیا اینکه انتخاب پس از گوساله پرستی و توبه آنها بوده است یا قبل از
آن و در موقعی که موسی علیه السّلام درخواست رؤیت نمود]. 155 - و موسی هفتاد مرد از قوم خود بنی اسرائیل براي بردن
بوعدهگاه انتخاب نمود [و بآنها امر کرد که روزه بگیرند و خود را طاهر سازند و سپس بسوي طور سینا رهسپار شدند و چون
بمیقات رسیدند و کلام خدا را شنیدند تقاضاي دیدن خدا را کردند و موسی هم بدرخواست آنها ربّ أرنی گفت] لذا آنها را
لرزه شدیدي باندام گرفت [که نزدیک شد مفاصلشان از هم گسیخته گردد و موسی علیه السّلام ترسید آنها بمیرند و چون
برگردد قوم بنی اسرائیل او را متّهم سازند لذا در مقام تضرع و بکاء و دعاء برآمد و] عرضه داشت اي پروردگار من اگر تو
میخواستی اینکه هفتاد نفر را پیش از آمدن باین محلّ هلاك میکردي و مرا هم با آنها بهلاکت میرسانیدي [اینک من در
مراجعت جواب اولاد یعقوب را چه بگویم!] آیا تو ما را بکردار سفیهان و سبک مغزان ما هلاك خواهی فرمود! اینکه رجفه و
لرزه نیست مگر آزمایش تو و بلائی از جانب تو تا بسبب اینکه فتنه و آزمایش هر کس را مشیّتت تعلّق بگیرد از هدایت
بیبهره گذاري و هر کس را بخواهی بوسیله آن آزمایش هدایت فرمائی و براه صواب بداري [بار الها] تو هستی مولا و یاور ما
و توئی اولی بتصرّف در تمام امور ما پس ما را بیامرز و ما را مورد رحم خود قرار ده و تو هستی بهترین آمرزندگان [زیرا هر
کس از گناه بزهکاري درگذرد یا در طلب ثناي جمیل و یا در پی أجر جزیل و یا رفع قساوت قلب و تسکین سنگدلی خویش
است و تو منزه از تمام اینکه امور میباشی و گناه بندگان گنهکار را در مقابل غرض یا عوض نمیآمرزي بلکه فقط بفضل و
بصرف کرم است و بدین جهت تو خیر الغافرین میباشی و إنّ رحمتک وسعت کل شیء و أنت تغفر الذنوب و تعفو عن
156 - [بار الها] براي ما در اینکه 1701- السیّئات ف اغفِر لَنا ذُنُوبَنا وَ إِسرافَنا فِی أَمرِنا إنّک أنت الغفور الرّحیم]. -قرآن- 1655
دنیا حسنه [حسن معیشت و نعمت صحت [ صفحه 332 ] و عافیت و روزي با وسعت] ثابت و بردوام بدار و در کتاب زندگی ما
ثبت فرما و در آخرت نیز حسنه [نعمت ثواب جزیل و عطاي کثیر و رفعت و مغفرت] در نامه عمل ما نوشته و ثبت نما، ما
بسوي تو برگشتیم و تائب شدیم [و بحظیره ایمان پیوستیم نه بگفتار بلکه بکردار حاضر ببندگی هستیم]. [خداي تعالی در
جواب دعا فرمود:] عذاب من بکسی میرسد که من بخواهم و مشیّت من بآن تعلق گیرد [و آن کسی است که نافرمانی میکند و
بکردار بد و تبهکاري بخویشتن بد و ستم نماید] و رحمت [و فضل و نعمت من] همه چیز را در عالم کون فرا گرفته است
[کافر و عاصی مسلمان و یهودي گوساله پرست و بت پرست همه از آن برخوردارند آسمان من بر آنها سایه افکنده و در زمین
من مأوي گرفتهاند از روزي من زندگی میکنند و از خیر من بهره میگیرند و من دائما آنها را بصراط مستقیم دعوت میکنم و
معذلک جمعی و پارهاي از آنان از دین من خارجند و از فرمان من سرپیچی دارند] [با اینکه امر چنین است اي موسی] زود
است که من چنانکه تو در دعاي خود خواستی رحمت خالصه خود را براي کسانی ثبت و بردوام خواهم ساخت که تقوي
اختیار کرده [از أعمال بد بپرهیزند و از شرك و معاصی دوري جویند] و زکاة مال خود بدهند [حق فقراء را منظور نمایند. و یا
بنا بقول إبن عباس و حسن بصري تزکیه نفس کنند و مطیع خدا و رسولش شوند] و نیز براي کسانی خواهیم نوشت و ثبت
خواهیم نمود که بآیات و حجج و دلایل ما ایمان آورند و آنها را تصدیق نمایند. - إبن عباس رضی اللّه عنه گوید: هفتاد نفري
که گفتند: [لَن نُؤمِنَ لَکَ حَتّی نَرَي اللّهَ جَهرَةً فَأَخَ ذَتکُمُ الصّاعِقَۀُ] قبل از هفتاد نفري بودند که [فَأَخَذَتهُمُ الرَّجفَۀُ] و اینکه عدّه
که موسی علیه السّلام بآنها امر کرد که در مقام دعا برآیند در ضمن دعاء عرضه داشتند: [اللّهمّ أعطنا ما لم تعط أحدا قبلنا و لا
تعطیه أحدا بعدنا یعنی بار الها بما چیزي عطا فرما که پیش از ما بکسی عطا نفرموده باشی و بعد از ما هم بکسی عطا نفرمائی]
202 [ صفحه 333 ] نزدیک - 141 -قرآن- 175 - خداوند را اینکه دعا خوش نیامد و آنها را لرزه بر اندام افتاد و -قرآن- 63
بهلاکت رسیدند و موجب دعاي موسی و استرحام او گردید]. - در آیه 156 جمله [عَذابِی أُصِ یبُ بِهِ مَن أَشاءُ] [من أساء] با
61- سین مهمله بینقطه هم قرائت شده است یعنی عذاب من بکسی میرسد که بد کند از مادّه سوء و إسائه]. -قرآن- 24
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 157
اشاره
الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِي یَجِ دُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی التَّوراةِ وَ الإِنجِیلِ یَأمُرُهُم بِالمَعرُوفِ وَ یَنهاهُم عَنِ المُنکَرِ وَ
یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیهِمُ الخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنهُم إِصرَهُم وَ الَأغلالَ الَّتِی کانَت عَلَیهِم فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَ َ ص رُوهُ وَ
آنچه « بِالمَعرُوفِ » کسیکه نه بنویسد و نه بخواند « الأُمِّیَّ » 469- اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِي أُنزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ [ 157 ] -قرآن- 1
آنچه که شرع آنرا انکار کرده و طبع هم آن را « المُنکَرِ » که شرع آن را مقرر داشته و طبع هم آن را نیکو و مستحسن بداند
الإصر و الأصر و الاصر ثقل و سنگینی و باري که نقل آن صاحبش را از حرکت باز دارد « إِصرَهُم » زشت و مستقبح بداند
اي عظّموه « عَزَّرُوهُ » جمع غل و آن آهنی است که دست أسیر را بگردنش جمع میکند و مراد تکالیف شاقّه است « الَأغلالَ »
14 -قرآن- - یاري است کسیرا با تعظیم و تکریم او. -قرآن- 1 « تعزیر » بالتقویۀ یعنی با اینکه او را بزرگ بدانند تقویتش کنند و
456- 347 -قرآن- 443 - 242 -قرآن- 335 - 154 -قرآن- 231 - -61-46 قرآن- 143
تفسیر معانی
اشاره
- [در قسمت أخیر آیه قبل خدا فرمود زود است که رحمت واسعه خود را براي کسانی بنویسم و ثبت کنم که تقوي اختیار
کرده و زکاة مال خود [ صفحه 334 ] بدهند و بالاخص براي کسانی تثبیت کنم که بآیات منزله ما ایمان میآورند و اینک
میفرماید ایمان آورندگان ...]. 157 - کسانی هستند که پیروي میکنند پیامبر امّی را [یعنی پیمبري که نه میخواند و نه مینویسد
و او محمّد مصطفی صلّی اللّه علیه و آله است که هم رسول است از آنجهت که صاحب کتاب مخت ّ ص ی است که باو وحی
شده است و هم نبّی است از آنجهت که پیام آورنده از خدا بخلق است و هم امّی است یعنی بیسواد است یا از آنجهت که
منسوب بامّ القري یعنی مکّه است] آن پیمبري که [نعت و وصف و نبوّت او را] در توراة و انجیل که نزد آنها [یعنی یهود و
نصاري] موجود است نوشته شده و در آنجا مییابند [و علماء أهل کتاب او را میشناسند چنانکه پسران خود را میشناسند بلکه
بیشتر] و اینکه پیمبر آنان را در شرع خود امر بمعروف میکند [یعنی بکارهائی أمر میکند که عقول رشیده میپسندد و طباع
سلیمه آنها را انکار نمیکند] و آنها را نهی از منکر مینماید [یعنی از کارهائی منع میکند و باز میدارد که صاحبان عقل کامل و
روح پاك آنها را ناپسند میدارند] و براي آنها طیّبات [یعنی آنچه را ذوقهاي سلیم آن را پاکیزه و بیزیان میداند] حلال میسازد
[و آنچه را که نفوس سلیمه از قبول آنها امتناع دارد] و خبیث و مضر میشمارد حرام قرار میدهد [مانند مردار و خون و گوشت
خوك و غیره] و بار تکالیف شاقه و أعمال سخت و سنگین را از دوش آنها برمیدارد [مانند توبه بنی اسرائیل که قبول آن بسته
بکشتن یکدیگر بود] و غلها و قیودیکه بگردن آنها بود میگسلد [مانند بریدن پوست موضعی که با بول آلوده شده و نظائر آن
که در بنی اسرائیل تشریع شده یا حرام بودن کار در روز شنبه و حرمت خوردن عروق و پیه گاو و گوسفند و غیره و قطع
اعضائیکه مرتکب خطا میشدند و وجوب قصاص و نگرفتن دیه و أمثال آن که در امم پیشین مقرر بوده است] بنابرین کسانیکه
باین پیمبران ایمان آورده و تصدیق رسالت او را کردهاند و او را با اجلال و اکرام حمایت و یاري نمودهاند و بنوري که با او
نازل شده [یعنی قرآن کریم] تابع گشتهاند، چنین جماعتی [بدرجات کمال نایل و از غیر خودشان [ صفحه 335 ] متمایزاند و
اینها هستند که حقا] رستگارانند [ناجی از عقاب و فائز بثواب میباشند]. از إبن عباس و قتاده و إبن جریح روایت شده است که
فَسَأَکتُبُها لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ ... » چون آیه [وَ رَحمَتِی وَسِعَت کُلَّ شَیءٍ] نازل شد إبلیس گفت منهم در عداد أشیاء هستم و لذا بآیه
إبلیس از آن منتزع گشت و همچنین چون یهود و نصاري گفتند که ما هم تقوي را کار میبندیم و زکاة میدهیم و بآیات « الخ
پروردگارمان ایمان داریم بنزول آیه [الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الأُمِّیَّ الَّذِي ... الخ] آنها جدا شدند و امّت محمّدي صلّی اللّه
- 213 -قرآن- 390 - 112 -قرآن- 175 - علیه و آله مختص باین موهبت عظمی و مفاد اینکه آیه کریمه مبارکه گشتند. -قرآن- 75
من بزودي پیمبري از برادران آنها مانند تو برمیانگیزم و کلام خودم را در دهان او » : 460 - در سفر پنجم توراة آمده است که
و آیات دیگري که جاي تفصیل آن نیست و در انجیل « قرار میدهم و آنچه را که من سفارش و توصیه میکنم او بآنها میگوید
من میروم و زود است که فارقلیط روح حق براي شما بیاید و او آنکسی است که از » : میفرماید حضرت مسیح بحواریّین گفت
پیش خود سخنی نمیگوید او ترساننده است شما و تمام خلق را و شما را بامور باطله آگاه میسازد و مرا مدح میکند و در باره
و غیر اینکه آیاتی که در أناجیل بسیار است و اینستکه خداوند فرموده است [یَجِدُونَهُ مَکتُوباً عِندَهُم فِی « من شهادت میدهد
718 پیش از آنکه نقش احمد رو نمود || نعت او هر گبر را تعویذ بود سجده میکردند کاي - التَّوراةِ وَ الإِنجِیلِ]. -قرآن- 653
ربّ بشر || در عیان آریش هر چه زودتر نقش او میگشت اندر راهشان || در دل و در گوش و در افواهشان اینکه همه
تعظیم و تفخیم و وداد || چون بدیدندش بصورت برد باد قلب آتش دیده در دم شد سیاه || قلب را در قلب کی بوده است
ف ّ ض لت علی الانبیاء بستّ اعطیت جوامع الکلم - و نصرت » : راه - از رسول اکرم صلّی اللّه علیه و آله حدیث است که فرمود
بالرّعب - و احلّت لی الغنائم - و جعلت [ صفحه 336 ] لی الإرض مسجدا و طهورا- و ارسلت الی الخلق کافّۀ- و ختم بی
فرمود: مرا برپیمبران شش مزیّت و برتري است: [ 1] تمام آنچه باید گفته شود و براي سعادت دارین بشر لازم بوده « النبیّون
است بمن عطا شده است. [ 2] مرا خداوند یاري فرموده برعب و ترسی که از من در دل کافران دشمنان افکند. [ 3] غنیمتهاي
جنگی براي من حلال گردید. [ 4] همه جاي زمین براي من سجدهگاه و پاك قرار داده شد [یعنی مانند سایر شرایع سجدهگاه
من و امتم اختصاص بمحل خاصی ندارد، هر جا پیشانی بر زمین بگذاریم و خداي خود را بخوانیم مسجد ما همانجا و طاهر
است]. [ 5] من براي دعوت ملّت و امّت بخصوصی فرستاده نشدهام بلکه براي کافّه خلایق و آدمیان پیمبر میباشم [بخلاف سایر
پیمبران که مبعوث بر طایفه یا امّت ویژهاي شدهاند]. [ 6] پیامبري بمن ختم گردید و دفتر آن مهر گردید.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیه 158
اشاره
قُل یا أَیُّهَا النّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللّهِ إِلَیکُم جَمِیعاً الَّذِي لَهُ مُلکُ السَّماواتِ وَ الَأرضِ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ یُحیِی وَ یُمِیتُ فَآمِنُوا بِاللّهِ وَ رَسُولِهِ
[ 304 [ صفحه 337 - اّلَّذِي یُؤمِنُ بِاللّهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُم تَهتَدُونَ [ 158 ] -قرآن- 1
ِ
اّلأُمِّی
ِ
النَّبِی
تفسیر معانی:
اشاره
-158 بگو [ یا محمّد] [بتمام بشر از هر جنس و رنگی و در هر وقت و زمانی] اي مردم من پیام آور خدا بسوي تمامی شما [از
کافّه خلایق از جن و انس و عرب و عجم تا روز رستاخیز] میباشم [وَ أُوحِیَ إِلَیَّ هذَا القُرآنُ لِأُنذِرَکُم بِهِ وَ مَن بَلَغَ] من رسول
آنخدائی هستم که سلطنت تام و مالکیت کامل و تصرّف بیمانع در آسمانها و عوالمی که در آنهاست و در زمین و آنچه در
زمین است مختصّ باوست [بدون مانع و دافع و منازع] او خدائیست که معبود بحقّی در عالم وجود جز او نیست [و شریکی در
پرستش ندارد و غیر او هر چه هست جز وهم و خیال و خرافات نیست] زیرا او خدائیست که هر جانداري را او زنده میکند و
هر بیجانی را او میمیراند [حیات و موت زندگی و مرگ فقط بدست اوست جز او کسی قادر بر زنده کردن و میراندن نیست
مردگان را پس از مرگ او زنده میکند و زندگان را او میمیراند] بنابرین بچنین خداي [واحد قهار که موصوف بهر صفت
کمال و منزه از هر گونه نقص میباشد] ایمان بیاورید و بفرستاده او پیامبر امّی [که هم ناخوانده میداند و هم ننوشته میخواند]
پیامبري که بخداي یکتا ایمان کامل دارد [و شما را امر بایمان نکرده است مگر اینکه اوّلا خود ایمان آورده است و تکلیف
اضافی و زیاده از شما هم بر عهده او هست و آن أداي رسالت و بیان شرایع و قیام بدعوت است] و همچنین بکلمات خداوند
[یعنی کتب منزله بر تمام رسولان که مظهر علم و رحمت او هستند و کلمات تکوینی که مظهر قدرت و حکمت او سبحانه و
تعالی میباشند] ایمان دارد و او را پیروي کنید که در پیروي او امید هدایت و توفیق میرود و بپیروي رسول امّی باشد که براه
اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُم » 287 - پس اي مسلمانان سخن و نصیحت قرآن اینستکه - حق هدایت شوید و از گمراهی برهید. -قرآن- 214
اشاره به اینکه که ایمان بخدا و رسول لازمهاش متابعت رسول است تا هدایت شویم و اگر تصدیق کنیم و ملتزم « تَهتَدُونَ
متابعت أحکام شریعت او نباشیم از اهتداء بی بهرهایم و هنوز در غیّ و ضلالت مستمر و برقرار خواهیم ماند و باید بدانیم که
90 [ صفحه 338 ] سوگند راه هدایت جز قرآن نیست و خیر و سعادت دارین جز در پیروي أحکام دین نیست - بخدا -قرآن- 52
و بهمان قدر و اندازهاي که بقرآن نزدیک شویم و پیروي از پیامبر گرامی کنیم بهمان اندازه بهرهمند از فلاح و نجاح دنیا و
آخرت خواهیم بود.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 159 تا 160
اشاره
وَّ بِهِ یَعدِلُونَ [ 159 ] وَ قَطَّعناهُمُ اثنَتَی عَشرَةَ أَسباطاً أُمَماً وَ أَوحَینا إِلی مُوسی إِذِ استَسقاهُ قَومُهُ
ِ
وَ مِن قَومِ مُوسی أُمَّۀٌ یَهدُونَ بِالحَق
أَنِ اضرِب بِعَصاكَ الحَجَرَ فَانبَجَسَت مِنهُ اثنَتا عَشرَةَ عَیناً قَد عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشرَبَهُم وَ ظَلَّلنا عَلَیهِمُ الغَمامَ وَ أَنزَلنا عَلَیهِمُ المَنَّ وَ
اّي یرشدون
ِ
« یَهدُونَ بِالحَق » 469- السَّلوي کُلُوا مِن طَیِّباتِ ما رَزَقناکُم وَ ما ظَلَمُونا وَ لکِن کانُوا أَنفُسَهُم یَظلِمُونَ [ 160 ] -قرآن- 1
اي یحکمون بین النّاس بالعدل « یَعدِلُونَ » و یدلّون النّاس بکلمۀ الحقّ یعنی ارشاد و دلالت میکنند مردم را بکلمه و سخن حق
اي صیّرناهم قطعا و فرقا یعنی آنها را تقسیم کردیم و قطعه قطعه و فرقه فرقه « قَطَّعناهُمُ » یعنی بین مردم بعدالت حکم میکنند
جمع سبط و آن نواده یعنی فرزند فرزند است و سبط در اولاد اسحق که از یکنفر باشند مثل اولاد اسماعیل « أَسباطاً » ساختیم
پس جاري گشت انبجاس خروج آب « فَانبَجَسَت » یعنی طلب کردند که بآنها آب دهد « استَسقاهُ قَومُهُ » است که قبیله گویند
بکمی و آرامی و انفجار خروج آب بشدّت و زیادي [وَ ظَلَّلنا عَلَیهِمُ الغَمامَ] یعنی ابر را سایبان بر آنها قرار دادیم- تظلیل بمعنی
« السَّلوي » شیره سفیدي که از گیاه بگیرند که شیرین است مانند ترنجبین یا گز « المَنَّ » سایه افکندن و غمام أبر رقیق را گویند
545 -قرآن- - 493 -قرآن- 531 - 334 -قرآن- 472 - 228 -قرآن- 324 - 139 -قرآن- 213 - 23 -قرآن- 126 - مرغ بریان. -قرآن- 1
[ 874 [ صفحه 339 - 783 -قرآن- 863 - -664-630 قرآن- 773
تفسیر معانی-
اشاره
[اینک پارهاي از نعماتیکه خداوند نصیب بنی اسرائیل فرمود و پارهاي از آنان در مقام شکرانه از آن برنیامدند و فقط در باره
جماعتی از آن قوم شهادت بحقگذاري و عدالت آنان داده است]. 159 - و از قوم موسی [یعنی بنی اسرائیل] جماعتی مردم را
دعوت بحقّ و رهنمائی بسوي حق میکردند و در أحکام و قضاوتهاي خود مراعات عدالت و میانه روي را در باره یکدگر
مینمودند و بعدل حکم میکردند. 160 - و ما قوم موسی را [که پارهاي صالح و پارهاي غیر آن بودند] بقسمتها و فرقههائی
تقسیم و تجزیه کردیم و آنها را بدوازده فرقه تفکیک نمودیم [که هر فرقه را نظام خاص و تمیز جداگانهاي بود که بآن نامیده
میشدند] و زمانی که آن قوم از موسی طلب آب کردند [و تشنگی تیه آنها را فرا گرفته بود] ما بموسی وحی نمودیم که
عصاي خود را بر سنگ بزن [او عصا را بر سنگ بزد] و از آن دوازده چشمه آب جستن کرده و جاري شد و هر فرقهاي از
دوازده سبط محلّ شرب و آبخور خود را دانست [و از چشمه مخصوص بخود مشروب میشد] و [چون گرماي سخت صحراي
سوزان بآنها آزار میداد] [ما از راه رحمت و شفقت بآنها] أبر را سایبان بر سر آنها قرار دادیم [که در تیه با آنها سیر میکرد و بر
آنها سایه میانداخت و روزها از حرارت آفتاب در امان بودند] و براي آنها [خوراك بیرنج و مشقت] که ترنجبین و مرغ
بریان بود فرود آوردیم [و بآنان گفتیم] از غذاهاي پاکیزهاي که روزي شما کردهایم بخورید و لذت ببرید [ولی آنان کفران
نعمت کردند و جور و عدوان پیشه خود نمودند و شکر واجب بجا نیاوردند و باین کفران] بما ستمی نکردند بلکه فقط
بخویشتن و بخودهاشان ظلم نمودند [و موجب قطع روزي بیزحمت خود شدند]. [ یا عبادي إنّی حرّمت الظلم علی نفسی و
جعلته بینکم محرما فلا تظالموا، یا عبادي إنّکم لن تبلغوا ضري فتضرونی و لن تبلغوا نفعی فتنفعونی- اي بندگان من حقّا که من
ظلم را بر خویشتن حرام کردم و بین شما هم آنرا حرام [ صفحه 340 ] قرار دادم بنابرین بیکدیگر ظلم و ستم روا مدارید. اي
بندگان شما هرگز بزیان من نمیرسید که مرا زیان برسانید و هرگز بسود من دست نمییابید که بمن سودي عاید دارید]. سبط
در لغت بمعنی درخت است و بمعنی فرزند فرزند یا نواده نیز میباشد و در اینجا اسباط در ولد اسحاق بمنزله قبایل در ولد
اسماعیل است یعنی فرزند هر فرزند از اولاد یعقوب را سبط و هر اولاد و هر فرزندي از اسماعیل را قبیله مینامند تا بدین ترتیب
از یکدیگر متمایز و بین آنها فرق و تمیز باشد کانّه اسحاق بمنزله تنه درخت و اولاد که اسباط باشند شاخههاي آن هستند و
دوازده فرزند یعقوب دوازده سبط تشکیل دادند.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 161 تا 162
اشاره
وَ إِذ قِیلَ لَهُمُ اسکُنُوا هذِهِ القَریَۀَ وَ کُلُوا مِنها حَیثُ شِئتُم وَ قُولُوا حِطَّۀٌ وَ ادخُلُوا البابَ سُجَّداً نَغفِر لَکُم خَطِیئاتِکُم سَنَزِیدُ المُحسِنِینَ
333- 161 ] فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنهُم قَولاً غَیرَ الَّذِي قِیلَ لَهُم فَأَرسَلنا عَلَیهِم رِجزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَظلِمُونَ [ 162 ] -قرآن- 1 ]
9- اي عذابا. -قرآن- 1 « رِجزاً »
تفسیر معانی-
اشاره
[مانند اینکه دو آیه در سوره بقره آیه 58 و 59 ذکر شده است بطوریکه موضوع آنها یکیست هر چند ساختمان عبارت مختلف
است آنهم اختلافی که دلالت بر کمال اعجاز دارد، زیرا بلاغت ایراد معنی واحد بطرق مختلفه است و در اینکه دو آیه جاري
161 - [و بیاد آنها آور یا محمّد صلّی اللّه [ بعضی کلمات تغییر کرده و بعضی لغات دیگر استعمال شده است ...] [ صفحه 341
علیه و آله و سلّم] زمانی را که بآنها گفته شد [یعنی از جانب خداي تعالی باسلاف آنها خطاب شد] که در اینکه شهر ساکن
شوید و منزل بگزینید [و گویند آن شهر بیت المقدّس یا شهر أریحا نزدیک بیت المقدّس بوده است و بقیّه قوم عاد یعنی
عمالقه در آن ساکن بودهاند] و از مطاعم و میوههاي آن از هر جا که بخواهید بخورید [بدون اینکه کسی مزاحم شما باشد] و
بگوئید حطۀ [یعنی مسئلت ما آمرزش و ریزش گناهان و محو خطایا و ذنوب ماست] و در حالت خضوع و سجده شکر [که از
تیه نجات یافتهاید] داخل دروازه شهر شوید ما هم شما را میآمرزیم و از خطیئات و گناهان شما صرف نظر میکنیم علاوه بر
غفران و آمرزش گناهان بزودي بر ثواب نیکوکاران و إحسان کنندگان نیز میافزائیم. 162 - پارهاي از آنقوم [بنی اسرائیل] که
ستم پیشه خود نموده و ظالم بخویشتن بودند گفتار دیگري غیر از آنچه بآنها گفته شده و دستور داده شده بود گفتند و آن را
بگفتار دیگري تبدیل کردند [یعنی بجاي توبه و استغفار و گفتن حطّه و سجده شکر باستهزاء موسی علیه السّلام پرداختند و
بجاي طلب عفو از درگاه حق تعالی پیروي از هواي نفس و اشتغال بشهوات و اغراض دنیوي را مقصد خود ساختند] بنابرین ما
هم بسبب ظلمی که آنها بخود روا داشتند و بجزاي کردار زشتی که بجاي آوردند عذابی از آسمان براي آنها فرستادیم [که
گویند در یک ساعت بیست و چهار هزارشان به بیماري طاعون معدوم شدند]. مسلمانان جهان باید بدانند عبرتی که از اینکه
قصّههاي قرآنی بدست میآید آنستکه بفهمند خدا را با خلقش سنّت و رفتاري است که تغییر و تبدیل پذیر نیست و ملّتی که
بفسق بپردازد و بخود و غیر خود ستم و تجاوز کند و از دستور و کتاب و تعلیمات آسمانی خود دور افتد مآل کار او همین
است که خداوند عذاب دردناکی بر آنها نازل کند که دلها از آن بلرزه و اضطراب درآید و [رجزا من السماء] همین است
منتها نوع آن مختلف میگردد و بر حسب زمانها و مکانها باشکال متباینه مختلفه ظاهر میگردد [نعوذ باللّه من شرور أنفسنا]. [
[ صفحه 342
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 163 تا 166
اشاره
وَ سئَلهُم عَنِ القَریَۀِ الَّتِی کانَت حاضِ رَةَ البَحرِ إِذ یَعدُونَ فِی السَّبتِ إِذ تَأتِیهِم حِیتانُهُم یَومَ سَبتِهِم شُرَّعاً وَ یَومَ لا یَسبِتُونَ لا تَأتِیهِم
کَذلِکَ نَبلُوهُم بِما کانُوا یَفسُقُونَ [ 163 ] وَ إِذ قالَت أُمَّۀٌ مِنهُم لِمَ تَعِظُونَ قَوماً اللّهُ مُهلِکُهُم أَو مُعَذِّبُهُم عَذاباً شَدِیداً قالُوا مَعذِرَةً
إِلی رَبِّکُم وَ لَعَلَّهُم یَتَّقُونَ [ 164 ] فَلَمّا نَسُوا ما ذُکِّرُوا بِهِ أَنجَینَا الَّذِینَ یَنهَونَ عَنِ السُّوءِ وَ أَخَذنَا الَّذِینَ ظَلَمُوا بِعَذابٍ بَئِیسٍ بِما کانُوا
قریبۀ منه یعنی « حاضِ رَةَ البَحرِ » 651- یَفسُقُونَ [ 165 ] فَلَمّا عَتَوا عَن ما نُهُوا عَنهُ قُلنا لَهُم کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ [ 166 ] -قرآن- 1
یعتدون و یتجاوزون یعنی از حدود خدائی که حرمت شکار در شنبه بود تجاوز کردند « یَعدُونَ » نزدیک و کنار دریا بودند
قیام بامر « یَسبِتُونَ » یعنی سر از آب بیرون میکردند و بر سطح آب میآمدند أصل آن از شرع است بمعنی دنا و اشرف « شُرَّعاً »
اي یخرجون من حدود الشرع، « یَفسُقُونَ » شدید فعیل از بُؤس بَؤس یبؤس بُؤسا اي اشتدّ « بئیس » شنبه که از شعائر یهود است
جمع قرد یعنی بوزینگان « قِرَدَةً » اي تکبّروا یعنی تکبّر کردند و سرکشی کردند « عَتَوا » فسق از حدود شرع و دین بیرون شدن
175 -قرآن- - 75 -قرآن- 165 - 19 -قرآن- 64 - اي صاغرین و مطرودین یعنی خوار و طرد شدگان خسأ یخسأ -قرآن- 1 « خاسِئِینَ »
583 [ صفحه 343 ] اي بعد و انزجر. - 544 -قرآن- 571 - 487 -قرآن- 534 - 409 -قرآن- 479 - -293-280 قرآن- 396
تفسیر معانی-
اشاره
[پرسشی که در اینکه آیه برسول خدا صلّی اللّه علیه و آله امر شده است سؤال تقریر است یعنی آنها باین امر اقرار دارند و مراد
نکوهش و توبیخ أعمال گذشته یهودان است و بیان اینکه کفر معاصرین پیغمبر صلّی اللّه علیه و آله امر تازهاي نبوده بلکه
موروثی آنها بوده است]. 163 - [ یا محمّد صلّی اللّه علیه و آله] از اینکه یهودان حال شهري را بپرس که در ساحل دریا بود و
هنگامی که مردم آن شهر در روز شنبه [روز که تعظیم و احترام آن بر آنها واجب بود و روز که بایستی فقط در آن بعبادت
بپردازند و ترك صید ماهی کنند] آنها از حدود خدائی تجاوز کردند و چون در روز شنبه صید ماهی جایز نبود ماهیهاي
آنان بر روي آب ظاهر و نمایان شده و چون در امان بودند سر از آب بیرون میکردند و در روزهاي غیر شنبه ماهیها پنهان
شده و بر سطح آب نمیآمدند ما باین امتحان آنها را آزمایش کردیم و تمام اینکه ابتلاها بسبب آن بود که آنان بفسق
میپرداختند و خارج از طاعت حق میشدند. 164 - و بیاد آنها بیاور وقتی را که [نافرمانی عدّهاي از آنها آشکارا شد و متجاهر
بفسق و معاصی شدند و عدّهاي دیگر آنها را نهی کرده و کرده آنها را منکر میشمردند و بآنها موعظه و نصیحت مینمودند] و
جماعت بسیاري از آنان [باین نهی از منکر کنندگان] میگفتند چرا مردمانی را که خدا آنها را بهلاکت خواهد رسانید یا
بعذاب سختی آنها را معذّب خواهد ساخت پند میدهید و موعظه میکنید! پند دهندگان بملامت کنندگان میگفتند ما موعظه
میکنیم تا نزد پروردگارمان معذور باشیم و وسیله معذرت و پوزشی در درگاه پروردگار در روز حساب و نشور داشته باشیم و
فریضه نهی از منکر را ترك نکرده باشیم و بما نگویند چرا آنها را موعظه نکردید تا ترك معصیت کنند و لذا ما دست از
نصیحت و موعظه برنمیداریم] شاید که [بزهکاران توبه کنند] و پرهیزکار شوند [و از خدا بترسند و تقوي اختیار نمایند]. [
وقف کنیم یعنی آن را جزو جمله قبل بخوانیم بدینقسم: [وَ یَومَ « کَ ذلِکَ » صفحه 344 ] اولا در آیه مبارکه 163 - اگر در کلمه
لا یَسبِتُونَ لا تَأتِیهِم کَ ذلِکَ] تفسیر چنین میشود که: [روز شنبهشان ماهیها میآمدند و بر سطح آب ظاهر میشدند و روز که
شنبهشان نبود اینطور نمیآمدند یعنی اینکه چنین آشکار نمیشدند] و [نَبلُوهُم] ابتداي جمله بعد باشد- یا آنکه در جمله [لا
تَأتِیهِم] وقف کنیم و [کَذلِکَ] جزو جمله بعد باشد، و تفسیر چنین میشود: [اینکه چنین ما آنها را بسبب فسقشان یعنی بسبب
- 168 -قرآن- 332 - 57 -قرآن- 119 - خروجشان از دین و از حدود الهی آزمایش میکنیم و ببلاها مبتلا میسازیم]. -قرآن- 47
437 ثانیا در آیه 164 که میفرماید: جماعتی از آنها گفتند چرا قومی را که خدا مهلک و - 413 -قرآن- 427 - -344 قرآن- 398
معذّب آنهاست موعظه میکنید! توضیح آنکه آنقوم سه فرقه بودند یکدسته قانصه [صیاد] و دسته دیگر ساکته و سه دیگر
واعظه و ساکنین بواعظین میگفتند چرا قانصین را که تجاوز از حد کرده و خدا آنها را معذّب خواهد داشت پند میدهید و
نسبت بکسیکه نصیحت نمیپذیرد موعظه چه سود دارد! [بر سیه دل چه سود خواندن وعظ || نرود میخ آهنین در سنگ] و
واعظین میگفتند ما بتکلیف شرعی خود عمل میکنیم و باید نهی از منکر کنیم که از طرفی در موقف حساب و در روز
رستاخیز در پیشگاه إلهی معذور باشیم و از طرف دیگر باین امید هستیم که آنها نصایح ما را بپذیرند و متقی شوند و پرهیزکار
گردند و دست از خطایا بردارند. 165 - پس چون أهل آن شهر [که گفتهاند شهر أیله بوده است] پندها و نصایحی را که
شنیده بودند از یاد بردند [و بآنچه واعظان بآنها تذکّر دادند وقعی نگذاشتند و از ارتکاب گناه صید ماهی در روز شنبه دست
برنداشتند] ما هم آنهائیرا که نهی از منکر میکردند و مردم را از کردار بد باز میداشتند نجات بخشیدیم و کسانیرا که بر
خویشتن ستم کردند [و مرتکب نافرمانی اوامر خدا و رسولش شدند [ صفحه 345 ] بسبب فسقشان و بجهت اینکه از حدود
إلهی و شریعت خود خارج شده بودند بعذاب سخت ناگواري گرفتار ساختیم. 166 - و چون [با وجود عذاب سخت] کبر و
تمرّد را ادامه دادند و دست از سرکشی و ترك آنچه از آن نهی شده بودند برنداشتند [و امتناع از توبه و رجوع بحق داشتند] ما
هم بآنها گفتیم بصورت بوزینگان درآیید [و مطرود و منفور خلایق و دور از رحمت خداي تعالی باشید [و اینکه عذاب دنیوي
آنها بود تا عذاب اخرویشان چه باشد]. - گفتهاند که اینکه قصّه در زمان حضرت داود علیه السّلام وقوع یافته است و از إبن
عباس رضی اللّه عنه مروي است که گفت آنقوم براي عبادت بهمان روز که ما مأمور هستیم یعنی روز جمعه مأمور بودند ولی
خودشان روز شنبه را اختیار کردند و لذا مورد ابتلاء واقع گشتند و شکار در آنروز بر آنها حرام گشت و بتعظیم آنروز فرمان
یافتند و لذا در روز شنبه ماهیان چون در امان بودند بحدّ وفور بطرف ساحل میآمدند و از بسیاري آنها سطح آب دیده نمیشد
و مدّتی گذشت که صید نمیکردند تا شیطان بر آنها در آمد و بآنان گفت شما را از اینکه در روز شنبه صید کنید نهی
کردهاند ولی کندن حوضچهها و گذاشتن دامها مانعی ندارد- لذا حوضهائی در ساحل کندند و دامهائی در آنها نهادند و
ماهیانرا بسمت آنها میراندند و در روز یکشنبه میگرفتند و میفروختند و میخوردند و اینکه قوم در حدود دوازده هزار نفر
بودند که چنانکه گفتیم بسه فرقه قسمت شدند و بنا بروایت إبن عباس- رض- دو فرقه آنها نجات یافتند و فرقه سوم که
مرتکب اینکه توریه و نافرمانی گشتند روزي بشکل بوزینه درآمدند و کسی آنها را نمیشناخت ولی آنها سایرین و منسوبین
خود را میشناختند و میگریستند و پس از سه روز همگی هلاك گشتند- و مروي است که مسخ شده عمرش بیش از سه روز
نخواهد بود. - بعضی از مفسّرین گفتهاند عذاب نازله براي دو فرقه از آنها بوده یکی عاصیان که مرتکب گناه بودهاند و دیگر
ملامت کنندگان بواعظان و ظاهر آیه [ صفحه 346 ] را مؤیّد قول خود دانستهاند که علّت نجات را نهی از سوء قرار داده و آن
فقط براي واعظان بوده است و بر اینکه رأي هستند که هر کس منکر را ببیند و ساکت بنشیند و پند دهنده را هم ملامت کند
خود مرتکب گناه بزرگی شده است- و رأي دیگران بر اینکه است که ملامت کنندگان چون قلبا منکر أعمال بد عاصیان
بودهاند و ملامتشان بواعظان بواسطه یأس آنها از نصیحت شنیدن بزهکاران بوده است، در عداد ناجیان هستند و تنها عذاب و
هلاك گنهکاران را فرا گرفته است و اللّه أعلم.
[ [سوره الأعراف [ 7]: آیات 167 تا 171
اشاره
وَ إِذ تَأَذَّنَ رَبُّکَ لَیَبعَثَنَّ عَلَیهِم إِلی یَومِ القِیامَۀِ مَن یَسُومُهُم سُوءَ العَذابِ إِنَّ رَبَّکَ لَسَرِیعُ العِقابِ وَ إِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحِیمٌ [ 167 ] وَ
قَطَّعناهُم فِی الأَرضِ أُمَماً مِنهُمُ ال ّ ص الِحُونَ وَ مِنهُم دُونَ ذلِکَ وَ بَلَوناهُم بِالحَسَ ناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُم یَرجِعُونَ [ 168 ] فَخَلَفَ مِن
بَعدِهِم خَلفٌ وَرِثُوا الکِتابَ یَأخُ ذُونَ عَرَضَ هذَا الَأدنی وَ یَقُولُونَ سَیُغفَرُ لَنا وَ إِن یَأتِهِم عَرَضٌ مِثلُهُ یَأخُ ذُوهُ أَ لَم یُؤخَ ذ عَلَیهِم
مِیثاقُ الکِتابِ أَن لا یَقُولُوا عَلَی اللّهِ إِلاَّ الحَ قَّ وَ دَرَسُوا ما فِیهِ وَ الدّارُ الآخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یَتَّقُونَ أَ فَلا تَعقِلُونَ [ 169 ] وَ الَّذِینَ
یُمَسِّکُونَ بِالکِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنّا لا نُضِ یعُ أَجرَ المُصلِحِینَ [ 170 ] وَ إِذ نَتَقنَا الجَبَلَ فَوقَهُم کَأَنَّهُ ظُلَّۀٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِم خُ ذُوا
بمعنی آذن اي أعلم یعنی اعلام کرد « تَأَذَّنَ » [ 976 [ صفحه 347 - ما آتَیناکُم بِقُوَّةٍ وَ اذکُرُوا ما فِیهِ لَعَلَّکُم تَتَّقُونَ [ 171 ] -قرآن- 1
و آن تفعّل از باب ایذان است که بمعنی اعلام میباشد مثل توعّد و ایعاد، اینکه باب یعنی تأذّن مفید عزم بر أمر و واجب کردن
کاري است بر خویشتن زیرا عزم بر هر أمر وادار کردن نفس است بر آن أمر و عازم بر هر کار اعلام بر آن میکند و آن را بر
خلف بفتح لام و « خَلفٌ » یعنی در درجه پستتر از آنان « دُونَ ذلِکَ » خود واجب میسازد و بمنزله سوگند است که یاد میکند
خلف بسکون لام مطلقا کسیرا گویند که بجاي کس دیگر نشیند و گفتهاند خلف بفتح لام جانشین صالح و شایع در خیر است
یعنی مال و منال اینکه دنیا و أدنی یا از دنوّ است « عَرَضَ هذَا الَأدنی » و خلف بسکون لام جانشین طالح و شایع در شرّ است
بمعنی نزدیکی و یا از دنائت است بمعنی پستی و عرض هم بفتح عین و راء یعنی آنچه بیثبات است و در معرض زوال و فناء
اي قرؤا و فهموا یعنی « دَرَسُوا » اي میثاق فی الکتاب « مِیثاقُ الکِتابِ » یعنی عهد و پیمان جمع آن میاثیق و میاثق و « مِیثاقُ » است
اي رفعنا نتق یعنی از ریشه برداشتن و بلند کردن نتق ینتیق و ینتق اي « نَتَقنَا » اي یتمسّ کون « یُمَسِّکُونَ » - خواندند و فهمیدند
یعنی بجدّ و « بِقُوَّةٍ » اي سقیفه یعنی سایبان خواه سقف یا آسمان یا بال پرنده هر چه باشد که سایه افکند « ظُلَّۀٌ » زعزعه و رفعه
-901- 682 -قرآن- 891 - 459 -قرآن- 659 - 415 -قرآن- 451 - 13 -قرآن- 400 - نشاط و عزم بر تحمّل سختیهاي آن. -قرآن- 1
1311- 1196 -قرآن- 1300 - 1092 -قرآن- 1187 - 1067 -قرآن- 1082 - 1006 -قرآن- 1052 - 971 -قرآن- 996 - قرآن- 951
تفسیر معانی:
اشاره
-167 و بیاد آور [ یا محمّد] زمانی را که پروردگارت [باسلاف و پیشینیان یهود] اعلام کرد و بصیغه قسم بر خود واجب
ساخت که حتما بر ضد آنها کسیرا برگزیند و بر آنها تا روز قیامت کسانیرا مسلّط گرداند که رنج سختترین عذاب را به آنها
بچشانند و در طلب بدترین شکنجه و آزار براي آنها باشند [مردانشان را بکشند و زنانشان را اسیر سازند و از آنها جزیه بستانند
[ و بحالت ذلّت و مسکنت آنها را بیفکنند و ملک و کشورشان را تاراج کنند و تا روز قیامت روي راحت و [ صفحه 348
استقلال و آزادي کامل نبینند] زیرا براستی پروردگار تو در عقوبت دادن [نسبت بکسیکه در اثر کفر و معصیت مستوجب آن
است] سریع و شتابان است و در آمرزش و ستر گناهان [کسیکه ایمان آورد و از گناهان خود توبه نماید] مهربان و با مرحمت
است. 168 - و [جماعت یهود همواره باید ببدترین حال بگذرانند و دائما مانند گناهکاران نافرمان معیشت نمایند و هیچوقت
داراي دولت و شوکت واحدهاي نباشند و تا قیامت خوار و زبون دیگران باشند و لذا حکم خدائی در باره آنها چنین صدور
یافته است که ...] ما آنها را در روي زمین پراکنده ساخته و بامّتهائی تقسیم و منقسم نمودیم که جامعهاي نداشته باشند-
پارهاي از آنها مردمان نیک و شایستهاند [که آخرت را بر دنیا ترجیح داده بپیمبران خدا ایمان آورده و تجاوز از حدّ خود
ننمودهاند] و پارهاي دیگر از آنها غیر از اینانند و در درجه از آنها پستترند [که یا کافراند یا دچار فسوق و عصیانند- و
خداوند سبحانه با آنها همان معاملهاي را میکند که با دیگران کرده است و میفرماید:] ما آنها را [بنعمتها و نقمتها و رخاء و
شدت و بوسعت رزق و تنگی در معیشت] مبتلی و آزمایش کردیم [که در حال رفاه و نعمت باطاعت حق رغبت کنند و مرتبط
بحق شوند و در حال رنج و نقمت از گناه دوري گزینند و بخدا بپیوندند] شاید از کفر و گناه برگردند و رجوع بحق نمایند. -
تاریخ بما حکایت میکند و نشان میدهد که قوم یهود بسبب اعمالشان همه وقت دچار عذاب و نگونساري بودهاند زمانی از
بابلیان و بخت نصر دیدند آنچه باید ببینند و پس از آن از مسیحیان کشیدند آنچه باید بکشند و سپس از دست مسلمانان
چشیدند آنچه باید بچشند و در زمان حاضر و عصر ما هم رفتار پیشواي آلمان [هیتلر] با آنان از یاد نخواهد رفت که چگونه
لَیَبعَثَنَّ عَلَیهِم إِلی » مزه سوء العذاب را بآنها چشانید و در أکناف جهان پراکندهشان ساخت و بفرمایش خداي تعالی، اگر بجمله
545 [ صفحه 349 ] ناگهانی است و تعیین نفرموده است - توجّه شود لغت بعث یعنی قیام و انگیزش -قرآن- 496 « یَومِ القِیامَۀِ
اینکه بعث از کجا و از کی و در چه وقت و بچه کیفیّت خواهد بود و میبینیم که در هر دوري طوري آنها را نگونسار و خوار
کرده است و نباید فریب چند روزه حکومت فعلی آنها را در فلسطین خورد و بآن مغرور شد زوال آنرا هم اگر خدا خواست
خواهیم دید زیرا ما بکلام خدا اعتماد داریم و در وعده خدائی تخلّفی نیست و جمله [إِلی یَومِ القِیامَۀِ] مصداق واقعی خواهد
داشت و آنها اگر تموّل تمام روي زمین را بکف داشته باشند روي استقلال و سر بلندي و جامعیّت را نخواهند دید و اینک هم
اگر بحکومت فعلی و ظاهري فلسطین آنها که بنام [اسرائیل] خوانده میشود دقیق شویم جز حکومت پوشالی و دست نشانده
424 - تأویلی عرفانی- - دیگران نیست و روزي خواهد رسید که سیاست سازندگان خود مخرّب آن خواهد بود. -قرآن- 399
گفتهاند در آیه مبارکه اشارهایست به اینکه که شیطان را خداوند برانگیخته و مبعوث گردانیده است تا خلق را تا روز قیامت
که مهلت یافته برنج سوء عذاب [که عبارت از دوري از قرب حق و اغراء بضلالت و دست کشیدن از عبادت و عبودیّت و
گمراهی از صراط مستقیم است] معذّب دارد و پروردگار هم سریع العقاب است یعنی آنانرا در دنیا معاقب میسازد به اینکه که
مهلت میدهد تا بر گناه بیفزایند و اینکه عقوبت دنیوي موجب و مستلزم عقوبت اخروي خواهد بود و همچنین او خداي غفور و
آمرزنده گناهان کسی است که بسوي او برگردد و تائب شود یعنی ارواح و قلوب اگر از پیروي هواهاي نفسانی صرف نظر
کنند و بسوي خداي خود بازگشت و استغفار کنند خداوند آنانرا میآمرزد و رحیم است یعنی نسبت بتوبه کاران مهربان و با
مرحمت و عطوفت است. و بمعنی دیگر سریع العقاب است یعنی مؤمنان را در دنیا بانواع بلاء [از خوف و جوع و نقص در
أموال و أنفس و ثمرات] مبتلا میسازد و آنها را موفق بصبر و شکیبائی میفرماید تا کفّاره گناهانشان باشد و از دنیا پاك و
[ پاکیزه بیرون روند و در آخرت معذّب نباشند و او رحیم نسبت ببندگان و آمرزنده گناهان در آخرت است. [ صفحه 350
گویند: یحیی بن زکریّا عیسی بن مریم علیهم السّلام را ملاقات کرد و حضرت عیسی علیه السّلام بروي حضرت یحیی علیه
السّلام تبسّمی کرده گفت: [مالی اراك لاهیا کانّک آمن- یعنی از چیست ترا بیخیال مینگرم گویا که از خود ایمنی و ترا بیم
و باکی نیست!] یحیی علیه السّلام بحضرت عیسی علیه السّلام رو کرده گفت: [مالی اراك عابسا کانّک آیس: یعنی از چیست
ترا عبوس و گرفته حال مینگرم گویا که از رحمت حق نومیدي!] فقالا: لا نبرح حتّی ینزل علینا الوحی از یکدیگر جدا
نمیشویم تا بر ما وحی نازل شود یعنی تا گفته کدامیک را تصدیق فرماید فاوحی اللّه تعالی: أحبّکما الیّ أحسنکما ظنّا بی.
خداي تعالی وحی فرستاد که از شما دو تن آن یک نزد من محبوبتر است که بمن بیشتر حسن ظنّ و گمان خوبتر دارد: پس
عاقل راست که همیشه بپروردگار خود گمان خوب داشته و در عبارت تکاسل و تنبلی نکند زیرا که کشتی بر خشکی روان
نمیشود. نه یوسف که چندان بلا دید و بند || چو حکمش روان گشت و قدرش بلند گنه عفو کرد آل یعقوب را || که معنی
بود صورت خوب را بکردار بدشان مقیّد نکرد || بضاعات مزجاتشان ردّ نکرد ز لطفت همی چشم داریم نیز || بر اینکه
بیبضاعت ببخش اي عزیز [سعدي ره] 169 - بعد از آن جماعت [که رفتند] جماعت دیگري جانشین آنها شدند که وارث
کتاب توراة گشتند [که ظاهرا أهل کتاب معاصر پیمبر ما صلّی اللّه علیه و آله و سلّم مقصود است] و اینکه قوم خلف یعنی
جانشینان ناخلف بعرض و متاع اینکه دنیا و حطام فانی و ظلّ زائل آن چسبیده و از طرق غیر شرعی و وجوه نامشروع هر چه
بدستشان آید میگیرند و معهذا میگویند زود است که غفران إلهی نصیب ما شود [و از راه غرور گویند لن تصیبنا النّارُ إِلّا أَیّاماً
544 [ صفحه 351 ] کنند و مصادف با - 501 -قرآن- 505 - مَعدُودَةً إذ نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ] و اگر تمکّنی حاصل -قرآن- 468
مال غیر مشروعی مانند ربا و رشوه یا فروش أحکام خدا بحلال کردن حرام و حرام کردن حلال خدا بشوند آن را میگیرند و
أبدا متّعظ نمیشوند و بازگشت و توبهاي هم نمینمایند و با اینکه وصف امید آمرزش دارند [و اینکه خیلی باعث شگفتی
است؟] آیا در کتاب توراة از آنها پیمان محکم گرفته نشده است که بر خدا جز حق و راستی چیزي نگویند! [و حال آنکه آن
کتاب دروغ بر خدا را أکبر کبائر قرار داده است [و اینان با اینکه توراة را کاملا خوانده و تدرّس کرده و فهمیدهاند [و در آن
ملاحظه کردهاند که خوردن مال غیر حرام و تجاوز بحق غیر بهر رنگ و شکل باشد حرام است معذلک هیچ باکی از خوردن
مال حرام و تجاوز بحق غیر ندارند] آیا اینها ندانستهاند که دار آخرت و آنچه در آن است بهتر از دنیا و ما فیهاست و
ندانستهاند که دار آخرت براي کسانیکه از خدا بپرهیزند و از عذاب خدا نترسند خوبتر از آلایش بزخارف پست دنیوي است!
آیا چشم دل اینان نابینا گشته و آیا تعقّل نمیکنند که سراي دیگر و نعمات آن بهتر و پایندهتر است! 170 - و نیز دار آخرت
بهتر است براي کسانیکه متمسّک بکتاب خدا شوند و نماز را بطور کامل بر پا دارند زیرا ما مزد اصلاح کنندگان را [خواه
اصلاح خویش و خواه اصلاح دیگران] ضایع نمیگذاریم و بهدر نمیدهیم و اجر همه را ادا مینمائیم. [و بتفسیر دیگر] تمسّک
بکتاب آسمانی [بطور مطلق خواه قرآن و خواه توراة و انجیل] براي کسانیکه متمسّک بآنها شوند و بآنچه از أحکام رسیده
است عمل کنند و نماز را بر پا دارند [خواه از یهود یا غیر آنها] ما جزاي نیکی بآنها میدهیم زیرا [إِنّا لا نُضِ یعُ أَجرَ مَن أَحسَنَ
312 مقصود از خلف و بدل سوئی که در آیه مبارکه ذکر شده است یهودان عصر رسول اکرم صلّی اللّه - عَمَلًا]. -قرآن- 265
علیه و آلهاند که صفات آنها را خداوند ذکر فرموده است و در لغت خلف بمعنی قرنی پس از قرن دیگر هم آمده است. و نیز
78 [ صفحه 352 ] را جداگانه ذکر فرموده - اینکه در آیه مبارکه 170 بعد از ذکر [یُمَسِّکُونَ بِالکِتابِ] اقامه نماز -قرآن- 51
است از قبیل ذکر خاص بعد از ذکر عام براي آگاه کردن شرافت خاص و فضیلت آنست زیرا اعظم و أفضل عبادات بعد از
ایمان بخدا نماز است و آنرا جداگانه ذکر فرموده است تا علوّ قدر آنرا بالنسبه بسایر تمسّ کات معلوم فرموده باشد. خانه دین
خویش را چو خدا || بر ستون نماز کرد بپا بیشکی تا ستون بجاي بود || خانه دین حق بپاي بود 171 - و بیاد آور زمانی را
[که بنی اسرائیل از قبول توراة امتناع کردند] و ما کوه را از جا کنده بر سر آنها بلند ساختیم و بر پا داشتیم و گوئی مانند
سایبانی بر سر آنها بلند بود و بنی اسرائیل پنداشتند [ یا یقین کردند] که آنکوه بروي آنها خواهد افتاد [و دلهاشان مضطرب
گشت و بسجده درافتادند] [و در آن حال بآنان گفتیم] آنچه را براي شما آوردهایم و از أحکام و فرائض در کتاب خودمان بر
شما الزام کردهایم و واجب فرمودهایم بپذیرید و با نیروي جد و نشاط و اجتهاد بآنها عمل کنید و آنچه در آن کتاب است [از
عهود و مواثیق و پیمانهائی که براي عمل بآنها از شما گرفتهایم] بخاطر بسپارید و همیشه بیاد داشته و فراموش ننمائید باشد که
متّقی و پرهیزگار شوید و از عقاب پروردگار خودتان بترسید [و دلهاتان بتقوي پر شود و اعمالیکه از شما صادر میشود موافق
دین باشد و موجب خیر و صلاح و نجاح و فلاح شما گردد]. تفسیر اینکه آیه مبارکه در سوره بقره گذشت و خلاصه واقعه
آنکه چون موسی علیه السّلام توراة را براي بنی اسرائیل آورد و بر آنها خواند و آنچه از تکالیف شاقّه در آن بود شنیدند از
قبول و تدیّن بآنچه در آن بود امتناع کردند خداي تعالی هم بکوه امر فرمود که از ریشه برآمده و بر بالاي سر آنها در محاذات
لشکرگاهشان که یک فرسخ در یک فرسخ بود قرار گرفت و هیچ فردي از آنان نبود مگر آنکه کوه را در بالاي سر خود
میدید و بآنها گفته شد اگر احکام توراة را نپذیرید کوه بر سر شما فرود خواهد آمد و آنان چون بکوه نظر کردند از وحشت
بر جانب چپ بسجده [ صفحه 353 ] درآمدند و بچشم راست بکوه مینگریستند که مبادا بر سرشان بیفتد و بدین جهت است
که هر یهودي را بنگرید سجدهاش بر جانب چپ است و میگویند اینکه سجده است که عقوبت را از ما مرتفع ساخت و لذا
بجبر پذیرفتند و از آنرو که جبر و قسر را دوامی نیست بزودي در مقام تحریف کتاب برآمدند و از جادّه مستقیم منحرف
گشتند.